نگاه کن رد انگشتت رو قلب عاشقم مونده
هنوزم خاطراتت رو نگه داشته نسوزونده
تماشا کن ببین چشمام هنوزم قفل چشماته
همون چشمی که میگفتی تمومِ دین و دنیاته
ببین اینقدر وفادارم به حسی که میگی مُرده
که قلبم خونته بازم اگه سقفش تَرَک خورده
صدامو میبُرَم اما سکوتم رنگ فریاده
نمیگم عاشقم اما چشام قلبم رو لو داده
تو زیبایی،تو جذابی، شبیهت توی دنیا نیست
این احساسی که من دارم فقط در حدّ رویا نیست
تو از اول به من گفتی که پابندی به این خونه
چرا دستامو وِل کردی چرا دل کندی دیوونه
تو رفتی و تمومِ سال پُر از اندوه پاییزه
یکی بعد از تو دنیاشو تو عیدا دور میریزه
میون دود سیگارم تورو تنها بغل کردم
تمومِ خاطراتت رو نوشتم من غزل کردم
تو میگفتی که دنیامون همیشه غرق احساسه
چشای خالی از عشقت منو دیگه نمیشناسه
تمومِ روز میشینم تو اِیوونِ همین خونه
دیگه وقتی غروب میشه ازم چیزی نمیمونه
خودت درگیرِ من بودی خودت دستامو میبازی
ردیف شعر من میشی برام قافیه میسازی
میخوام از فکرِ تو گُم شم برم تا مرز نابودی
میدونم من نباشم باز تو یک سینه پُر از دودی
توو دشتِ تارِ چشمِ من یه گُرگِ خسته و پیره
توی دنیای مفلوکش دیگه از عاشقی سیره