" یاسِ پیغمبر"
اشک وُ آهی وُ غمی بی پایان
سوز وُ بُغضی همچُو دریا جوشان
آسِمان از غربتِ تُو شد کبود
رنگِ رُخسارِ علی شد تیره گون
مصلحت دستِ علی را سخت بَست
قلبِ دَر، از دردِ پهلویَت شکست
حُزنِ تُو از دردِ پهلویت نبود
ناله ات از سیلیِ دشمن نبود
این فداکاری وُ جانبازیِّ تُو
در مقامِ همسرِ مُولا نبود
قلب وُ جان وُ دین وُ دنیایَت همه
وقفِ آقایت ، امامِ عصر بود
علی مُضطَرّ وُ مهدی مُضطَر
علی تنها وُ مَهدی مُنتَظَر
کربلا در چَشمِ تُو تصویر شد
فکرِ تُو تا کوچه هایِ شام رفت
حَرمَلِه ، تیرِ سه شُعبه ، طفلِ شِش ماهه ، حسین
مَشکِ آب وُ شَرمِ عبّاس وُ نوایِ العَطَش
خیمه ها سوزان وُ رقص وُ هَمهَمِه
دخترَت اُمُ المصائِب در میانِ هِلهلِه
کوچه های شام وُ دُشنام ، خِیرِ مَقدَم با سنگ
درد وُ دل های رُقیّه ، نیمه شب ، رَأسُ الحسَین
کاسه ی خون شد دِلَت از رنج ها
بُغض هایت ناگهان در هم شکست
یاسِ پیغَمبَر چرا پَرپَر شدی
از چه اینگونه سَراپا غم شدی
این چُنین گمنام وُ بی نام وُ نشان
در بَقیع مَدفو ن وُ قَبرَت پنهان
ما مَزارَت را مُهیّا می کنیم
در بقیع گُلدَسته برپا می کُنیم
گر چه فرزندَت مَهدی سالهاست
چَشمِ اُمّیدَش به دعوت هایِ ماست
ما ولی شرمنده ایم یا فاطمه
او اسیرِ ، بَد عهدی هایِ ماست
گرچه از اَحوالِ او غافل شدیم
در دُعاهایت ما را یاد کُن
عَطرِ تُو در کوچه ها پیچیده است
بویِ پیراهنِ مَهدی می رِسَد
ای خدا ما غَرقِ خواهش ها شدیم
چَشم بَر بَستیم وُ در خود گُم شدیم
ما گُنَه کاریم ما را عَفو کُن
ما همه سربازِ مَهدی می شویم
با ظُهورِ مَهدی صاحب زمان
قلبِ زهرا وُ دلِ ما شاد کُن
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
یا زهرا(س)