کوير خشک چشمام .نداره باراني
نميشه قلب دشت را. شما بترساني ؟
نه رعد وبرق دوريت اثر در اين دل کرد
نه خاک خشک و طوفان و جنگ سفياني
زمين دچار نفرت زه من شده آقا
نميشود که شخصا دلم بلرزاني؟
کمي که صبح جمعه .شبنميست دلهامان
کمي به ما نظر کن .اي نور رحماني
زمين دوباره لرزيد . تحملش سر رفت
زمين نواز موعود :سري و ساماني
غبار غفلت از نور. مرا نگردانم
که گرد ريزشي کرد .به پاي ريحاني
شبيه دانه ايمان .به رشد من دارم
اميدوار و ترسان .از اين که گرياني
کوير خشک چشمام. دوباره ميبندم
به روي بد.ولي باز. به شعر برهاني
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.