وزن تنهايي

مرا نجات دهيد در اوج جواني ام خشکسالي ها، آمده اند! از من نمي پرسند! به ريشه هايم تبر مي زنند عذاب ،رهگذر لحظه هايم بود مهرباني ام را چشيد و نرفت!... زندگي ام کوچک است اما قدِ دردهايم از صبر، بلندتر دستانِ دلتنگي روي حنجره ام راه فرياد را بست مرا نجات دهيد بياييد وزن تنهايي ام را کم کنيد من از اين غربت فراري ام بياييد مرا از قفسِ جدايي آزاد کنيد زمين بزرگ است آسمان بزرگ تر هواي رسيدن نيست نفس مي آيد و مي رود زنده ماندن هم عادت است همه جهان مرده اند اينجا قبرستان است تنها براي رسيدن به مرگ نفس مي کشند مرا نجات دهيد در اوج جواني ام خشکسالي ها ،آمده اند! مرا نجات دهيد بياييد وزن تنهايي ام را کم کنيد

#سيده_فاطمه_سيدپور