سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        غم نامه تاریخ (1)

        شعری از

        کیوان ورنوس (شیفته)

        از دفتر دلم می خواهد گریه کنم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۰ ۲۰:۲۱ شماره ثبت ۴۵۶۸
          بازدید : ۹۷۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کیوان ورنوس (شیفته)

        شعری که در ادامه می خوانید بنا به خواهش من با قلم زیبا جناب اقای حیدر نیا سروده و نوشته شده است و مطالب عنوان شده در آن نقطه نظرات شخصی بنده بوده که برای این استاد ارسال کرده و از آن خواهش کرده ام که شعری در باب آن بسراید.

        غم نامه تاریخ(1)

        نمی دانم بنالم از چه اینجا
        کنم شکوه من اخر از که اینجا
        بنالم از جفای دشمنانم
        و یا از تیغ این هم میهنانم
        گله از خلق خالق باز سازم
        و یا از تیرگی ها شکوه سازم
        خدایی که زیادش رفت ایران
        بلاد شیر مردان و دلیران
        زمینی که جهان را وام داده
        ز فرهنگش جهان را کام داده
        کنون خوار و ذلیل و زار گشته
        از این نامردمی ها خوار گشته
        در آن روزی که دنیا بی بصر بود
        برابر بودن اینجا در نظر بود
        هر آن انسان حقوقی داشت بر حق
        به هر دینی که خود می گشت ملحق
        در آنروزی که زن ها خوار بودند
        در ایران نیک زنها را ستودند
        زن اندر نزد عالم ملک و مملوک
        چو کالایی بد انجا طرد و متروک
        در ایران لیک اجر و قرب بودش
        بهایی داشت در ایران وجودش
        در ایران پا به پای مردهایش
        زنان چون ارتمیس همپای ارش
        در آنروزی که دنیا بی خدا بود
        در ایران دین زرتشتی به پا بود
        چو کورش برده ها را کرد آزاد
        کدامین دین ز آزادی ندا داد؟
        بلی اینجا سرا و مهد دنیاست
        ولی همواره در دستان بلواست
        چو اسکندر پی ایران ما شد
        یکی چون اریوبرزن بپا شد
        بسی سهل او شکست آن گرگ را زود
        چو ننشاندش بجا هرگز نیاسود
        ولی از خائنان چون گشت غافل
        رهید از چنگ او آن گرگ قاتل
        به خاک افتاد آن سردار دل پاک
        به چنگ قاتلان افتاد این خاک
        کنون در نزد ابله های دوران
        شده اسکندر قاتل چو شیران
        زمانی که در ایران یک خدا بود
        کجا قومی ز بت هایش جدا بود؟
        زنان سرزمین ها زنده در گور
        زنان ما زنان شاد و مسرور
        حکایت ها بود من را ز ایران
        بگویم با تو از این مهد شیران
        بمان با من برای باقی راه
        بمان بر وصف این تاریخ همراه

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6