من شکستم و از من هزار من شد
هر منی گوشه ای از این تن شد
کل خاطراتمو بوی خون گرفته
سرم بدجوری حس جنون گرفته
یه منِ من ، رفته رو اوجِ یه دیوار
آسمون و نگاه کرد برای آخرین بار
بعدش دیگه هیچی نگفت و سکوت کرد
آره شاید اون واسه همیشه، سقوط کرد
یه منـــم تو اتوبان داره میره، با آخـــرین ســـرعت
ترمزشو بریده، براش هیچی نمونده حتی یه فرصت
یه منم از سقــفِ اتاقـش آویزونه
از زمینِ زیرپاش بدجوری گریزونه
دورِ گردنش، یه طنابِ دارِ
چشاش اما خیلی غصه داره
یه منم یه مشت ترامادول خورده
تا صبـح فکر کنم که دیگه مُرده
یه منم تو حمــوم تیغ رو رگشه
آخرین خیس شدنِ، قبلِ مرگشه
یه من تو میدونِ جنگ می جنگه
تیر خورده، داره یه گوشه می گنده
یه منم یه کُلت رو سرش گذاشته
دروغه، گذشته هیچ وقت نگذشته
یه منم له شده تو کفِ خیابون
این دیگه آخرشه، اوجِ جنون
یه منم تو آتیــش کاملا سوخته
از بس به در اتاقش چشم دوخته
یه منم یه سُرنگِ هوا تو دستاشه
هیچ وقت نخواست ازت جدا باشه
یه منم اما دوست نداره خودکشی کنه
می خواد بمــونه و آدم کـــشی کـنه
این جوری مرگش خیلی عمیق تره
واسه خودشم اینجوری واقعا بهتره
اما یه منم هنوز منتــظرِ برگشتنِ
این دردناک ترین نوعِ آدم کُشتنِ
هر ثانیه، هردم هزار بار میمیره
همش داره سراغ تورو میگیره
من زندگی میکنم با خودکشی هام
تو هم بمون با دنیا و خوشی هات
آخر مسیرم رسید به خودکشی
اما هنوزم میشه تو مانعش بشــی