ــــ هی عسلواره کامْ آژن !
ناسرودگی نکن با لبِ من
چامه چامه تشنگی می کشد از بوسیدنِ تو
به سرابِ گاهِ دیگر
پی رسالتِ نَخودی سیاه
نفرست ما را ...
والله ، که پیغمبرِ دزدانیم !
پی نوشت :
نقشه یِ عشقِ تو بی مقیاس است ؟
یا شبْ شوسه هایِ قلبِ تو بی مقصد ؟
راهی ام نکن !...
به جادّه هایِ بی بازگشت
اگر که نمی خواهی عاشقی کنی ...