تقدیم به مولایم ابوفاضل علیه السلام
و مولایم صاحب الزمان روحی له الفداه
شقّ القمر
برقي زد و كس طور سينا را نمي ديد
در هاله اي از نور موسي را نمي ديد
زان شعله نه گردي بجا ماند و نه كوهي
يا از ازل اينــــجا نــبود و يـا نمي ديـد
درآن عطـشناكي كـه در بـاور نـگـنـجد
از فرطِ اسـتـغـنا دو دريا را نمي ديد
با چـــشـم بيمارش كه رنگ آسمان بود
جز دست جانبخش مســيحا را نمي ديد
از نخله ي سيـنا انـا ا لحق گو چوسرزد
از "لا اله..." جز حرف الارا نمي ديد
"فاخلع" نه در كارش كه با سر مي خراميد
از "لن تراني" جز اهورا را نمي ديد
در زير برق تيغ دست افشان چوبرخاست
شدآنچنان رقصان كه كس پا را نمي ديد
بر قي دگر زد تيغي و شق القمر
ديگر عصا هم دست بيضا را نمي ديد
محمد علي جعفريان (عاشق)
20/10/1382
گر یه ی شبانه
به گریه دو چشمم اگر دست یازد
تپشهای قلبم تو را می نوازد
چو دلبر براند ز خود عاشقی را
به جز گریه عاشق چه سازد چه سازد
دعا کن من و دل فدای تو گردیم
در این امتحان دل دعا کن نبازد
به شمس جمالت کند ماه سجده
چو سروِ قد تو قدی بر فرازد
به گلشن ندیدم ز تو با صفا تر
از آن دل هماره به حسن تو نازد
تو جاری چو خونی به قلب پریشم
از ان چنگ قلبم تو را می نوازد
دلی را ندیدم ز عشقت نلرزد
چو ترک سیه دل به دلها بتازد
به بهبودی عاشق امیدی نباشد
از آن تیر غمزه که بر قلبِ ما زد
کرج- محمد علی جعفر یان (عا شق)-11/3/1382