دوشنبه ۳ دی
جرم عشق... شعری از عباس یزدی زاده راوری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ ۲۳:۱۷ شماره ثبت ۴۱۲۰۳
بازدید : ۵۲۹ | نظرات : ۱۱
|
دفاتر شعر عباس یزدی زاده راوری
آخرین اشعار ناب عباس یزدی زاده راوری
|
چشم مرا نیست که بیدار تو باشم(1394/7/13)
هیچ مرا نیست که بسیار تو باشم
از روز ازل گفت مرا سرو تو باشی
سروش نشدم تا که سپیدار تو باشم
آن روز مرا بال زپرواز بدادند
من بال شکستم که گرفتار تو باشم
من را دگرم باده و میخانه چه حاجت
آن وقت دگر مست زدیدار تو باشم
افسوس حقیقت نشد این مصرع شعرم
ای کاش که یک تار زگیتار تو باشم
آن روز که آن لشگر عشقت به دلم زد
دل خواست مرا تاکه سپه دار توباشم
آهم نفسی شد که از این سینه برون است
آن را بفروشم که خریدار تو باشم
فردا که معلوم شود جرم ملن عشق است
دل خواهدم آویخته بر دار تو باشم
هر بار که من فال گرفتم نیتم شد
ممکن شود یک دم که دلدار تو باشم...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.