سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        قيمت نان بگو مگر چند است

        شعری از

        رضا محمدی (شب افروز)

        از دفتر ناز نگاه نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۱۳ شماره ثبت ۳۹۸۵
          بازدید : ۹۰۷   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

        قيمت نان بگو مگر چند است؟
        اين سوالي كه پيرزن پرسيد
        من شنيدم كه شاطر اخم آلود
        گفت جانت – ولي كه مي خنديد
        -----------------------
        پير زن يك نظر به شاطر كرد
        گفت با او همين كه تو گفتي
        جان چه نا قابل است و نان قابل
        دوست دارم به روز ما افتي
        ---------------------
        پير زن رفت و مانده در ذهنم
        آن نگاه ظريف و زيبايش
        قيمت نان بگو مگر چند است؟
        مانده است اين سوال در جايش
        ------------------
        واقعاَ هم همين شده امروز
        قيمت جان ما همين نان است
        سفره ي نان كه خالي از نان شد
        خانه بر اهل خانه زندان است
        -------------------
        شب افروز 15/4/90


        در نگاهي كه پر ز حسرت بود
        مي شد احساس را تماشا كرد
        با نگاه محبتي مي شد
        درد و اندوه او دودوتا كرد
        -------------------
        قطره ي اشك او كه مي لغزيد
        قصه ي درد او بيان مي كرد
        گوش دل مي شنيد پيغامش
        دل بيچاره درك آن مي كرد
        ------------------------
        درد او بود درد تنهائي
        چاره ي درد او چه بود آخر
        واقعا هم چه بود مي دانيد؟
        كس نمي كرد درد او باور
        -----------------------
        شب افروز  22/4/90
        ممنونم از عزيزاني كه نگران حال من هستند
        ولي مشكلات من مربوط به شغلم
        با اين حال از اينكه كمتر به عزيزانم سر مي زنم
        شرمنده ام و دوستتان دارم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4