دوشنبه ۵ آذر
شب شعری از جعفر جمشیدیان تهرانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۸:۵۱ شماره ثبت ۳۶۸۶۸
بازدید : ۳۵۹ | نظرات : ۶۳
|
دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی
|
یادش به خیر با تو شبی من قدم زدم
پیوند شب گرفتم و بر صبحدم زدم
شهر فراق دست من افتاد نا گهان
بی جنگ و بی ستیز در آنجا علم زدم
جام لبت گرفتم و حالا که نیستی
افسوس می خورم که چرا بوسه کم زدم
طوفان چشم تو، عجب آن شب غریب بود
من در میان آنهمه طوفان بلم زدم
تا آمدی کنار، دلم چون گسل به ریخت
در ذهن خویش چادری در شهر بم زدم
بوی تو داشت بازدمِ هر نفس مرا
تا از هوای باغ تو ای دوست دم زدم
در سر هر آنچه بود به شستم، با نور ماه
تنها به نام نامی عشقت قلم زدم
هر گز ز درد و آه سخن در میان نرفت
دیدار این دو دشمن دیرین بهم زدم
در وصف تو غزل بسرودم ز دل، ولی
شرمنده ام، که بیشتر از حد، منم زدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.