سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        عاشق دخترك همسايه

        شعری از

        کریم لقمانی سروستانی

        از دفتر s@rv نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۵ تير ۱۳۹۰ ۰۷:۴۹ شماره ثبت ۳۶۲۹
          بازدید : ۸۲۸   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی


        اين كمرخم شده ازدست دلم ، اوهوس باز شده !

        چونكه ازغصه پريشان حال است

        دل شده عاشق اين دخترك همسايه،روزوشب زارزند

        دخترك هيچ نداندكه دلم نادان است

        دل بيچاره ي من  ، ازكجا آمده است ؟

        اوكجا ديده چنين عشوه وناز ؟

        پيرهن ازتوروحريراست با سينه ي باز

        چشمها همچودوياقوت سياه

        قد چه گويم ، سروشيرازفراموش كني

        خنده هايش نمكين،دوالنگوي طلا بردستان

        بادوگوشواره ي رقصان درگوش

        رخ نگوهمچوپري ، دستهاي مرمري

        غنچه لب ، گونه ي سبز

        چون دهان بازكند، دردهان مرواريد

        دامني تنگ به پا ، كفشهاپاشنه بلند

        عينك دودي به چشم ،روژ به لب ، دولپِ سرخابي

        واي ازاين دل ديوانه من كه نديداست چنين رويائي !

        دخترك قهاراست ، دل پريشان حال است

        روزدنباله رودخترك همسايه، شب كه شد بيمار است

        من نصيحت بكنم ، اي دل بيچاره ، زار مزن

        نام رسواي مرابرسراين كوچه وُبازارمزن

        هرچه فريادكنم گوش اوكرگشته

        اشك چو باران بهار، لحظه اي ميبارد بعدآرام شود

        گربه دادش نرسم بازديوانه ومجنون گردد

        هيچكس نيست بگويدبه دل ساده ي من

        توواين جامه ي چركين چه عاشق شده اي

        توواين موي پريشان، پيرهن چِرك وُچروكيده به تن

        كفش ازگيوه ي آن عهد قديم ،اين كلاه نمدي ِ پاره

        كت كوتاه كه ندارد دكمه ، جامه يِ سوراخت

        آن گل شمعداني كنج يقه، ساك وُهمبونه به دست

        اين ورم كرده شكم، شده چون ديگ پُلو

        يا به شلوارگشادت كه بي رنگ شده

        بهتراين است خجالت بكشي

        راه راكج بنما برگرديم، كه نباشدچاره

        گركه مانيم منم اسيراوميگردم

        كيست آن موقع دوديوانه به منزل ببرد ؟
        s@rv


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8