دوشنبه ۵ خرداد
|
دفاتر شعر سمیه سلطانی (سایه ی عشق)
آخرین اشعار ناب سمیه سلطانی (سایه ی عشق)
|
غم باتمام وجودش غمگینه امروز
درک میکند غصه ی نبودتو
نفسا آهه و شبونه ها نفیرناله
نگرانی به زانو نشسته و تو رو بغل میکنه
وقت رفتنته
تا پله راهی نیست
بغض نکن، اشکو نبوس دوباره
گردنبند جدیدتو همه دوست دارنو از شادی به زبون بیگانه ایی بهت تبریک میگن
لحظه ی آخره چرا به آسمون چشم دوختی مرد
توش چی میخوای
بارونو یا شایدم مث همیشه دنبال پرنده هایی
تو خاطرم هست همیشه بهشون غذا میدادی
ولی باورت میشد روزی خودت غذاشون بشی
صدای بی نفسی میادو زجه ی آسمون که میگریه به قامتت
ای مرد تنها
مث گلدسته ها شدی
کبوترا رو شونه هات نشستنو به جای تو نفس میکشن
تو تنها نیستی
تو آخرین نفری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.