برای که بمیرم.... ؟

مرا دنبال کنید

رنگ شــعــر

رنگ زمینه

دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی

آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی

گاهی باقندیل شب درکوچه ها میلولم
گریبان به دست باخاطرات تلخ
که چون خرابه ای متروک آواراست برسرم
رهایم نمیکند
موجی شکسته تسخیرکرده این دلم
تشویش ازتنهائی
باسبدی ازعشق تهی
وپیمانه ای پرزدرد
نه دارو نه مرهمی
شعری سرایم وُ فریادی ازآن گوشه میرسد
 خاموش شبگردبینوا!
آوازسرمیدهم 
پنجره ای بازمیشود وُ نهیبی وبال من
آرام مفلوک نیمه شب
مستی گذرکند منگ وُبی خبر
کس نیست یارای سخن گفتن او !
بارویاهایش میرودوُ نعره میزند
درفصل برگ ریزان خاطرم
برای که بمیرم که تب نداند چیست ؟
کِزمیکنم گوشه ای بااوهام
زمزمه میکنم آنچه خواند مخمور می پرست
برای که بمیرم .....؟ که چه زیبا سرود او
آسمان با سخاوت میباردبرتنم
تَنگ درآغوش میگیرم سردی شب
واژه هایم خیس
در بیغوله ی تار
s@rv

۰

شاعر درخواست نقد دارد