تقديم به تو هر چه گل ياسمن و ياس
تقديم به تو قلب پر از خواهش و احساس
در وصف نمي آيي و در شعر نگنجي
همچون ورقي در دل من ماندي تك و آس
در فال مني زندگيم با تو رقم خورد
شايد كه به دست تو غم از جان و تنم مرد
امشب كه به ياد تو نشستم تك و تنها
ديوان _غزل چشم _تو را ياد من آوٌرد
من , گم شده ام د ر شب _چشمان سياهت
ليلي شده ام , در تب _ مجنون _ نگاهت
هر چند تو در قلب مني , عشق_ محالي
اما , گذري كن به من هم برسر راهت
عاشق شده ام , بر سر راه تو نشستم
با بودن تو چشم به هر غيري ببستم
قديسه _روياي_ مني , پاك تر از آب
بعد از خدا , عشق _تو را من بپرستم