سروشی در مکتب ادبی نورگرایی
دور از آواز مرغکان بودم
در غم شهر، نوحه خوان بودم
جانِ ارزان به دست
در کلانشهری
"قیمتِ دلخوشی _ گران" بودم
آمدم به چمن
چای می نوشم
عکس می گیرم
شعر می خوانم
و بدون حصار می نگرم
آسمان را.
سروشی دیگر در مکتب ادبی نورگرایی:
از حصار ها می گذرم
رها از غم ها، به بوستان می آیم
به نگارستان
به چهچه سرای عطرافشان عرفان
به بازسازیِ جان می پردازم
با دیداری دیگر با جانان
سراپا یقین (،) سروشی می خواند بی گمان
مهربان جهان
سخنگوی آسمان
آفتاب.
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور (مهدی)
(سروش: گونه ای از شعر پیشرو، اصالتاً برای کوتاه سرایی و برپایه ی همانندگریزی در لَخت پایانی.
شعر پیشرو: آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو، دارای گونه هایی همچون
سه گانی، سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک.
مکتب ادبی نورگرایی:
مکتبی نوپا و بومی، برپایه ی
ترسیم طبیعت و سنت با قلم موی معنویت بر بوم پسامدرن)
جالب و زیبا بود
موفق باشید