سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شنا مطلقا ممنوع
        ارسال شده توسط

        نوید خوشنام

        در تاریخ : يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۴:۰۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۹۷ | نظرات : ۰

        رسید بالای سرش داد زد گفت: نصفه‌شبی تنها تنها چرا نشسته‌ای کنار دریا؟ نمیگی موج می­زند می­برد قورتت می­دهد یک دیوانه اَزَمان کم می­شود؟" مرد گفت: "باز چه می­خواهی تو دیوانه؟ فـکرت هم که می‌آید فقط غُـر بلد است بزند؛ها؟ مهربانی یادت نداده­ اند؟!" گفت: "فکـر باشم که باشم! من مهربانی یاد نگرفته ام؟ اصلنی میروم." فکرش اخم‌هاش را پهن کرد خودش را جمع کرد راه افتاد برود؛ که تندی برگشت: "راستی به ‌موج‌ها چرا جدی‌جدی نگاه می­کنی؟ چیزی گفته‌اند بی‌ادبی کرده اند عصبی هستی ازشان؟" گفت: "نه. توو فکر بودم دلم هوای صدای دریا کرد غافل از آنکه ساعت‌هاست لبِ دریا توو صورتِ صداش زل زده‌ام. بعدنی هم که فهمیدم همانجام که دوست دارم، هرکدام از موج‌ها که می‌آمد می­پرسید تو چرا نیستی؟ برا هرکدام که آمدند اینجا به من سر زدند یک دروغی سَـرِ هم کردم فرستادمشان خانه." فکرِ دخترک لبخند زد گفت: "همیشه وقتِ دروغ‌هات اخم‌هات پررنگ‌تر می­شوند. راه و چاهش را هیچوقت بلد نشدی!" مرد گفت: "حالا راستی نمی­خواهی یک روزی واقعنی بیایی فکر نباشی خیال نباشی؟ یک روز هم به «سلام» بیا که نگذارم به «خداحافظ» بروی تا آخرِ عمر." فکرش آه کشید. آمد درِ گوشش یک چیزهایی زمزمه کرد. رفت. مرد کاغذش را درآورد؛ با خطِ خیس روش نوشت: «شاید قرار است ما هیچوقت به هم نرسیم، همیشه سوزن‌بانی هست که وقتِ رسیدنمان خط‌ها را عوض کند. تا دیدارِ تو، یک شیشه فاصله است. من، مثلِ ماهی، میانِ تُـنگ، و تنگ، میانِ دریا." مرد، برای پی‌نوشتِ نوشته‌هاش لباس‌هاش را درآورد، رفت توی آب. فکر، آن طرف‌تر داشت نگاش می­کرد. یک نگاهش به مرد، توی آب، یک نگاهش به تابلوی کنارِ ساحل. روی تابلوی کنارِ ساحل نوشته بود: شنا مطلقاً ممنوع.
         
        نوید خوشنام سه شنبه 29 تیر 95

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۹۵۰ در تاریخ يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۴:۰۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1