جمعه ۲ آذر
دلنوشته - نام عزیز تو
ارسال شده توسط سعید فلاحی در تاریخ : سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۵:۳۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۳۶ | نظرات : ۵
|
|
سلام؛ سلامی گرم و صمیمی به یاری وفادار!
اگر روزی بخواهم بقچهٔ دلم را بگشایم، با چشم خودت میبینی، نام عزیزت را و دیگر هیچ!
انکار نمیشود کرد که هرچه دارم از لطف و مهربانی توست. این عشق، این زندگی، این شاعرانگی، وگرنه من کجا و دانستن دلدادگی کجا؟!... من کجا و فهمیدن راز پرواز پروانهها کجا؟!... من کجا و لطف بیپایان شما؟!
هر روز سرِ ساعت دلتنگی به تو و تمام مهربانیهایت فکر میکنم، به تو که کنارِ تو امنترین نقطهٔ جهان است. به تو که مطمئن هستم، بهشت گوشهٔ دامن توست.
برای من که دستانم بوی غزلهای حافظ میدهند و آغوشم پر است از شعرهای مولانا، لبخندهای شیرین تو شعر است و آغوشت دیوانِ بیپایانی پر از شعرهای عاشقانه و بابونه های وحشی و مادیانهای پر نفسِ مست.
گاهی با قاصدکهای کولیِ راه گم کرده به درد دل مینشینم و از درد جانکاهِ دوری از تو میگویم. تلخی آن، تمام آقاقی و اطلسیها را میگریاند، چه باشد قاصدکهای آواره را...
لیلایم!...
سخت است شاعر باشی و توان تحمل دوریت را!... درد کمی نیست عاشق بودن و هجران! به تکتک واژگان شعرهای مشوشم سوگند، دوریات شکسته است کمر احساسم را...
لیلای من!
در قلبم هستی و در کنارم نیستی، دوری ناگریز را توان چه کنم؟! درست مانند اسفند و فروردین!... چه کنم که من پاییزی ام و تو بهار شاد و پر شکوفه، اما فراموش نکن پاییز بهاری است که عاشق شده است.
اینجا دور از تو سختترین دوران حیات بشری است، بدون بودنِ تو!... برای من فرقی نمیکند چند شنبه است، وقتی نسیم مهربانِ حضورت را بر کویر وجودم وزیدنی نیست.
آنجا که تو نباشی، باغی است سوخته، برکهای است خشکیده، زمستانی است مداوم... بهارِ جاودان من، حلول کن!.
بدون شک و تردید میگویم؛ آرامش لحظه به لحظهٔ زندگیام، بایدِ بودنِ توست، ای با وفاترین... ای دوست...
به شوق زیارتت ای کعبهٔ آمال، روزهای سخت دوری را تحمل میکنم که می دانم به رسیدن به بهشتِ آغوشت، جبران تمام خواهی کرد.
دعا برای عاشقان را فراموش نکن!
پایان این دوری را آرزومندم...
آمین!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۹۷۱۸ در تاریخ سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۵:۳۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
کمتر میشود عاشقانه های دیگران را مطالعه کنم اما این عاشقانه انقدر دلی بود که نمیشد نخواند واقعا لذت بردم.گاهی میشود چقدر ساده خواستنی بود چقدر زیبا خواندنی شد عالی بود