سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      کلاس درس
      ارسال شده توسط

      محسن متقین

      در تاریخ : دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۳:۴۹
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۹۶ | نظرات : ۰

      سال 68    بود يا 69  يعني سال 1368  يا 1369 نمي دانم .
      چقدر برايم زيبا  بود وبا اهميت – هميشه در ارزوي نشستن پشت ميز وروي نيمكت كلاس وحسرت اش در دلم بود . 7 سال از دوران دبيرستان گذشته بود   و من يك سر وگردن از همكلاسي هاي دانشگاهي مسن تر ويك قواره هم از نوع رفتار هاي جواني انها دور تر – با دوچرخه مي رفتم ومي امدم – اصلا رشته تحصيلي كه قبول شده بودم دلخواه من نبود اما همين نشستن پشت ميز ونيمكت بود كه ارضائم مي كردو.....
      نه نامش را بياد دارم ونه چهره اش در خاطرم مانده – امار ورياضي تدريس مي كرد وچقدر زيبا وچقدر متفاوت بود برايم – اودر اولين جلسه كلاس رس مشكل است اگر  كسي در دبيرستان رشته انساني خوانده حتما  كمي برايش مشكل تر است كلاسهاي من 50 دقيقه اي است يعني  دو تا 50 دقيقه   راس ساعت  شروع مي شود خواهشمندم حداكثر2  تا 3 دقيقه بعد از شروع كلاس در كلاس حاضر شويد وبعد از ان براي اينكه مزاحم كلاس نشويد لطفا به كلاس نياييد.
      وبعد ادامه داد...اينجا من" فقط درس مي دهم كلاس حل تمرين جاي ديگري است وهيچ تكليفي هم نداريدما تااخر ترم ممكن است از نظر اسم وفاميل همديگر را نشناسيم اگر حضور وغيابي بكنم بدانيد براي رفع تكليف است به ان معتقد نيستم . وهيچ كس هم اجباري براي نشستن روي اين صندلي هاي اين كلا س را ندارد – كاملا ازاد هستيد _وچقدر عجيب بود_ 3 بار تا  پايان سال مجبور شديم دنبال كلاس بزرگتر بگرديم ،تا اين همه دانشجو كه امده اند تا در كلاس شركت كنند وبا خود صندلي از كلاسهاي خالي ديگر اورده بودند تا بنشينند را يكجوري كنار هم جا بدهيم . وانوقت استاد براي اولين بار ليست اسامي دانشجويان  را بيرون اورد وگفت بابا يك كلاس 45 نفري به من داده اند شما كه 60 نفريد بقيه از كجا امده اندچرا روز به روز دانشجويان اين كلاس زياد مي شوند .....
      هميشه دقيقه قبل از شروع كلاس وقبل از ورود دانشجويان به كلاس سر كلاس حاضر بود . تخته سياه را كاملا پاك كرده بودوبسيار مرتب انرا به 4 قسمت تقسيم مي كرد وخط كشي مي كرد .ان 3 دقيقه اي كه اول سال قول داده بود براي دانشجويان خواب مانده معطل بماند ودرس را شرع نكندرا با ارامش قدم مي زد بعد ساعت 8 وسه دقيقه ويا چهار دقيقه درس  را از گوشه سمت راست بالاي تخته شروع مي كرد ديري نمي پاييد كه بخشي از تخته سياه كه تقسيم شده بود به ترتيب پر مي شد وبه اخرين قسمت يعني چهارم وپايين ترين قسمت سمت چپ مي رسي وانگاه چند لحظه منتظر توقف مي كرد وبا چشم بدنبال معترض مي گشت اگر كسي نبود حالا اولين قسمت  سمت راست را پاك مي كرد وادامه مي داد . ارامش اش را در رگهاي كلاس تزريق مي كرد ومن با نگاه به او لذت مي بردم وبر او غبطه مي خوردم . 
      بهترين جزوه اي كه درطول  تحصيل تهيه كرده بودم همين درس بود (بسياركامل وبسيار تميز)يكجور وسواس در ان بچشم مي خورد
      ان روزها رسم بود خانمها در اخر كلاس مي نشستند واقايان در صندلي هاي جلو ومرز ميان ان دو را  رديف صندليهايي بود كه دانشجويان خاصي پر مي كردند ؛ انهايي كه به  چيزهاي ديگري بجز درس هم مي اندشيدند. در ميان درس وقتي گاهي رفت وامد وصداي پاشنه كفش بعضي ها  كه از در عقب كلاس مي امدند ويا مي رفتند غير متعارف مي شد ميگفت : داغ كرديد ؟ عيبي ندارد چند دقيقه خاموش كنيد دانشجويان رشته مكانيك وبرق هم اين مبحث را نمي كشند شما كه همه 147 واحدتان به سختي 5 واحد انها نيست .
      يك روز كه خانم دانشجويي در ته كلاس از همان رديف مرز نشين ها با صداي بلند ادامس مي جويد اتفاق جالبي افتاد . او چند دفعه سكوت كرد و به  جاي خاصي از كنج سقف خيره شد ودر گردش چشمها يش كه خط افق را بريد منظره را مرور كرد .اما صداي ادامس كه با حالتي شهواني جويده مي شد قطع نشد وبعد اينطور اعتراض كرد:
      بعضي حرفها را كه اينجا مطرح مي كنم توهين به كسي تلقي نشود فكر مي كنم شايد تا بحال كسي انرا بشما نگفته باشد چون اغلب فكر مي كنند اين حرفها كه من ان را نوعي اموزش مي دانم از بديهيات است ولازم نيست گفته شود . ولي من مي گويم بايد گفته شود اتفاقا سر همين كلاس ها چون ممكن است در دبيرستان ها گفته نشود وجاي ديگر هم كه به ادم نمي گويند در خانه هم كه پدر ومادر درگير مسائل مهمتري هستند ؛ حق هم اين است ، انها فرصت كمتري دارند .پس ما بايد بگوييم 
      اين كلاس كه ازاد است مي شود بدون اجازه گرفتن اهسته وبدون مزاحمت ادم بلند شود واز در عقب كلاس برود بيرون اب بخورد ساندوچ بخورد ويا قرص ودارو 
      اما خوردن ادامس سر كلاس بنظر شما توهين به كساني كه 4 دانگ حواسشان را قرض 
      داده اند به معلم نيست ؟ البته بعضي دارو ها ضرورت دارد حتما  سر كلاس خورده شود ودر حضور ديگران ولي يك كم بي سروصداتر ولي جويدن ادامس را نمي دانم براي چه دردي تجويز مي كنند ؟ سخنانش تلخ بود وخوردكننده اگر چه همه مي دانستند به چه كسي مي گويد اما ابدا به سمت گناهكار هرگز نگاه نكرد ....
      ومن هر بار كه به سراغ انبان خاطرات ام در ذهن مي روم اينرا تروتازه مي يابم .    تمام
       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۹۱۸۶ در تاریخ دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۳:۴۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0