بنام خدا
" شرحی مختصر از زندگی نامه هنرمند و شاعر متعهد استاد علیرضا قزوه "
علیرضا قَزوه (زاده بهمن ۱۳۴۲ در گرمسار) نویسنده و شاعر معاصر ایرانی است. او از جمله شاعران حوزه انقلاب و دفاع مقدس شمرده میشود و درونمایه اشعار او مذهبی است. اشعار او در قالب شعر سپید و غزل منتشر شدهاست. او رئیس مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو بود.وی با شعر بلند مولا ویلا نداشت به عنوان شاعری منتقد وارد فضای هنر و ادبیات شد.
علیرضا قزوه در اول بهمن ماه سال ۱۳۴۲، در گرمسار به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات را در همانجا گزراندو در سال۱۳۶۱، دیپلم تجربی گرفت. در سال ۱۳۶۴، وارد دانشگاه حقوق قضایی قم شد و در سال ۱۳۶۹، به دریافت مدرک کارشناسی این رشته نائل آمد. تحصیلات خود را در رشته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران ادامه داد و در سال ۱۳۷۶موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد گردید. وی در سال ۱۳۹۱ از آکادمی علوم روسیه دانشنامه دکتری خود را در رشته فیلولوژی دریافت کرد. قزوه اولین شعر خود را در سال ۱۳۶۰ سرود و در سال ۱۳۶۳همکاری خود را با مجله امید انقلاب آغاز کرد. شعرهای وی تا کنون به صورت پراکنده در بیشتر روزنامهها، مجلات کثیرالانتشار مجموعه شعرهای گرد آوری شده، انتشار یافته است. قزوه تا کنون با روزنامههای جمهوری اسلامی اطلاعات ماهنامه ادبستان صدا وسیما جمهوری اسلامی ایران حوزه هنری بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و... همکاری داشته است. وی از سال ۱۳۶۸تا سال۱۳۷۷مسئولیت صفحه «بشنو از نی» روزنامه اطلاعات را عهده دار بوده است. از سال ۱۳۷۸وابسته فرهنگی ایران در کشور تاجیکستان بود. وی از جمله شاعرانی میباشد که تا کنون در بیشتر همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس، و شب شعرهای دفاع و مقاومت حضوری فعال داشته است. در طول دفاع مقدس مدت یک سال را در جبههها گذرانده است. «قزوه» در سال های 1380 تا 1382 مسئولیت کانونها ادبی در فرهنگ سراهای تهران را عهده دار بود.
سبک شعر ؛
قزوه از غزل سرایان دهه شصت به شمار میرود، گرچه آثاری نیز در عرصه شعر نو دارد.از لحاظ محتوی وی از اولین شعرایی است که به سیاهکاریها در دوران جنگ اعتراض میکند. در مجموعه «از نخلستان تا خیابان» میسراید:
دسته گلها دسته دسته میروند
از یادها گریه کن ای آسمان در مرگ طوفانزادها
سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان کیسه میدوزند با نام شما شیادها
«بگذار ملوک/به آرامگاه خانوادگیش بنازد/و هر روز عکس پدر بزرگش را پاک کند/تا همه بدانند/ نجیبزادهٔ قاجاری است/و از روی قصد/کوچهٔ شهید صداقت را/کوچهٔ اعتصام السلطنه بنامد/ دیروز در خیابان، زنی را دیدم/که مانتوهای سبک سامورایی را تبلیغ میکرد/با آستینهای تنگ/ مخصوص آنان که با تیمّم نماز میخوانند/و تاجری سه تیغه را/که به مرد شش میلیون دلاری محل نمیگذاشت/هزار تا چاقو میساخت/همهاش را احتکار میکرد.»
در زمینه شعر جنگ از قزوه در کنار شاعرانی همچون مهرداد اوستا به عنوان چهره های مشخص کننده این سبک نام برده میشود.
______________________________________
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
علیرضا قزوه
__________________
من که فکر می کنم
این ذخیره هم ذخیره ای است از ذخیره های ارزی نظام !
لقمه می خورند
لقمه ي حرام
راستی
این ذخیره را چرا
با نشان فتح بدرقه نمي كنند؟
راستی ذخیره های انقلاب کیستند؟
این جماعتی که روی تخت افتاده اند و درد می کشند،
بچه های جنگ ،
با حقوق اندک تقاعد یک و دویست؟
یا کسی که فیش چند ماهه اش به میلیارد می رسد؟
راستی چقدر فاصله ست بین میلیون و میلیارد!
بچه هایشان تمام
کشته ی جت اسکی اند و بیلیارد
هان سخنگوی نظام؟
این ذخیره - مجرم بزرگ روزگار- را بزرگ کن
ولی بدان
پیش ما چقدر کوچک اند این بزرگ ها
ماله می کشی و فکر می کنی
پاک می شود گناه گرگ ها ؟!
این ذخیره را برای روزهای سخت بعد از این خود نگاه دار
در زمانه ای که داد شاعران به هیچ جا نمی رسد
ای هوار ای هوار!
ای تفو به این زمانه
ای تفو به روزگار
----------------
علیرضا قزوه
منبع؛ ویکی پدیا