متاسفم برای خودم
سلام به همه عزیزان
به میمنت و مبارکی چاپ کتاب چوپان فداکار و دهقان دروغگو تمام شد
ولی افسوس که دوست بزرگوارم در بین ما نیست
استاد احمد عزیزی را میگویم که کتاب من با مقدمه ای از دریای ادبیات ایشان مزین گردیده است . چند روز پیش از مشهد به کرج رفتم تا کتابم را برای اسطوره تکرار نشدنیمان پیر کتابهای درسی در کودکی - ریز علی خاجوی را میگویم که با هزار زحمت و با نشانی که استاد لونی داده بودند توانستم منزل ایشان را پیدا کنم ولی حدود یکسال و نیم دیر رسیده بودم . ایشان به میانه روستای قهرمانلو هجرت کرده بودند من از آنجا به سمت راه آهن حرکت کردم و تا ساعت 5/30 صبح در راه آهن تهران ماندم تا قطار تهران - میانه را سوار شدم . ساعت 12/30 دقیقه روز بعد به میانه رسیدم و از همانجا به طرف روستای ایشان حرکت کردم .
مات و مبهوت بودم جاده بسیار خراب نصف جاده اسفالت خراب و نصف جاده خاکی و پر بود از دست انداز تا به روستای قهرمانلو رسیدم برایم هزاران سئوال پیش آمد که بی جواب ماند .
ریز علی را زیارت کردم دستانش را بوسیدم و از نزدیک با فرزند ایشان آشنا شدم و ایشان حرفهای مرا برای پدر بزرگوار خود ترجمه میکردند . تا ساعت 6 بعد از ظهر در در منزل ایشان بودم و سپس به میانه برگشتم و از آنجا عازم تهران شدم
باور بفرمائید این مرد بی ادعا در نوع خود بی نظیر است این مرد استوار بر هیچ کس فخر نمی فروشد و با زبان و لهجه خود سخن میگفت .
خلاصه ، کتابم را به ایشان تقدیم کردم و ایشان وقتی تصویر خود را بر روی جلد کتاب دیدند حالشان عوض شد و بر کتاب بوسه زدند .
درود بر مردان بی ادعا
درود بر اسطوره ها و پهلوانان
درود بر تمامی افرادی که سرزمین ما را پر از گنجینه های تاریخی کرده اند .
باقر رمزی باصر
سلام استادبزرگوارم
تبریک عرض می کنم چاپ کتابتونو
ان شاالله همیشه موفق باشید
روح این استاد عزیزهم شاد وقرین رحمت