سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        پاییز
        ارسال شده توسط

        صابرخوشبین صفت

        در تاریخ : دوشنبه ۷ تير ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۲۸ | نظرات : ۱۰

        " پاییز..." " دوسه هفته ای به شروع پاییزنمانده بودو"فرهاد"دوباره غصه هایش شروع شد.  نگاهی به ته مانده ی حقوق ماهیانه اش انداخت،که فقط برای خرجی یکی دوروزکافی بودونمی دانست برای خرید کیف وکفش ولباس بچه هایش چه کند. درحالی که غرق دردنیای فکروخیال شده بودوبه مدرسه وبچه هافکرمی کرد،صدایی اوراازاین حال وهوابه درآورد. صدای رئیس اداره بودکه اوراصدامی زد. بلافاصله به اتاق رئیس رفت وبعدازسلام واحوالپرسی،لبخندی زدوگفت: بله آقا،الآن چای رامی آورم. "نیازی"،رئیس اداره که تاحدودی فرهادرابه هم ریخته دیدوازحال وروزو وضعیت زندگی ودرآمداوهم اطلاع داشت،روبه اوکردوگفت: بیابنشین ،کارت دارم. فرهادکه تعجب کرده بود،مانده بودکه چه بگویدوبرروی صندلی،روبروی نیازی نشست. نیازی درحالی که به فرهادخیره شده بود،گفت: آقافرهاد،من تاحدودی ازوضعیت زندگی شماباخبرهستم ومی دانم که حقوق ماهیانه ات،برای خرج ومخارج زندگی ات خیلی کم است،برای همین فکری کرده ام ومی خواهم اگرقبول کنی،کاری راکه برایت درنظرگرفته ام،انجام دهی. فرهادکه نمی دانست چه بگوید،خنده ای کردوسرش راپایین انداخت. نیازی نگاهی به دوروبرانداخت وادامه دادوگفت: اگرقبول کنی علاوه برکاردراداره،عصرهاهم چندساعتی درفروشگاه کارکنان اداره کارکنی ،تابهتربتوانی به مخارج زندگی ات برسی.  الآن هم نمی خواهم جواب بدهی ومی مانم تافکرهایت رابکنی وبعدجوابم رابدهی. ودرحالی که برروی شانه ی فرهادمی زد،خندیدوگفت: البته اگرهنوزهم احساس جوانی می کنی این کاررابکن،پیرمرد. فرهادکه آثارخستگی درچهره اش کامل پیدابود،لبخندی زدوگفت: چشم. وبلندشدکه برود. که نیازی صدایش کردوگفت: اگروقت کردی یه چایی هم برایم بیاور. وازاتاق رئیس رفت. ازفردافرهادعلاوه برکاردراداره،عصرهاهم چندساعتی به فروشگاه می رفت وبعدازچندساعتی کارکردن،خسته وکوفته به خانه می رفت وبعدازخوردن شام می خوابید. چندروزی گذشت ونیازی دوباره فرهادراخواست واوهم به دفترش رفت. نیازی درحالی که باتلفن حرف می زدبادست سلامی کرد واشاره کردکه بنشیند. ودرحالی که گوشی راروی میزمی گذاشت روبه فرهادکردوگفت: عصرخانواده راهم به فروشگاه بیاوروکیف وکفش ولباس وچیزهای موردنیازت رابخر. ودرحالی که فرهادمی خواست ازدفتربیرون برود،نیازی صدایش کردوگفت: فرهادآقا،می خواهم چیزی به توبگویم،قول می دهی بین خودمان باشد. فرهاددرحالی که نمی دانست چه شده است،روبه نیازی کردوگفت: درخدمتم آقای رئیس. نیازی درحالی که می خندید،گفت: رئیس منم یاتو. وادامه داد: فرهادآقا،بایدببخشیدکه دراین مدت شمارانشناختم.راستش چندروزپیش برای کاری،مادرم به اینجاآمدوشماراکه دید،موضوعی رابرایم گفت که مربوط به شمامی شد. مادرم گفت: پاییزسی سال پیش که مابه این شهرآمدیم،هیچ چیزنداشتیم وشخصی به اسم فرهادآقاکه ازمردان بنام شهربود،دست ماراگرفت وزندگی ماراسروسامان داد. اوخانه ای به مادادوبرای پدرت هم،کارپیداکرد. وخلاصه خیلی به دردماخوردوتاآنجاکه می دانم،بعدازسالهاخانم فرهادآقابیمارمی شودوپزشکان ازبهبودی اش ناامیدمی شوندوفرهادهم،هرچه داشته برای زن بیمارش خرج می کندوتاجایی که دیگرتمام داروندارخودراازدست می دهدوبی پول وفقیرمی شود. مدتی به روستامی رودوبعدازسالهادوباره به شهرمی آید. فرهادکه داشت به حرفهای نیازی گوش می کرد،چشمانش پرازاشک شده بود. نیازی درحالی که بادستمال اشکهای فرهادراپاک می کرد،گفت: فرهادآقا،ازامروزبه بعدروی من حساب کن ومی خواهم تمام محبتهای شماراجبران کنم. ودستی به موهای فرهادکشیدوگفت: خب،حالابلند شو که خیلی کار داریم. وفرهادرفت. درحالی که چندروزی به شروع پاییزنمانده بود.   "پایان"

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۱۷۲ در تاریخ دوشنبه ۷ تير ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۷ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        دروددددددددددددد
        زیبا بود
        وتاثیرگذار خندانک خندانک خندانک
        اشکم دراومد خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۲۸
        خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        دوشنبه ۷ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۵۳
        سلام این هم ازبازی سرنوشت!!!
        البته کمی تکراری بود خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲
        سلام برشما بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۴۸
        سلام
        و درودها
        خدمت استاد انصاری عزیز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مرجان تاج دینی( دریایی)
        جمعه ۱۱ تير ۱۳۹۵ ۰۴:۲۳
        سلام ودرود برشما برادر بزرگوار
        زیبا بود وغم انگیز
        الهی که هیچ پدری شرمنده فرزندانش نباشد
        به امیدی که هرروز فصل خزان غمها باشد.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2