سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نقد ادبي چيست ؟
        ارسال شده توسط

        مسيحا الهیاری

        در تاریخ : دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۷۸ | نظرات : ۱۹

        تعريف نقد ادبی در نزد قدما با آنچه امروزه از آن استنباط می شود متفاوت است. در نزد
        قدما مراد از نقد معمولاً براين بوده است كه معايب اثری را بيان كنند و مثلاً در اين كه الفاظ
        آن چه وضعی دارد يا معنی آن برگرفته از اثر ديگری است و بطور كلی از فراز و فرود لفظ و
        معنی سخن گويند. و اين معنی از خود لغت نقد فهميده می ‌شود زيرا نقد جدا كردن سره از
        ناسره است. توضيح اينكه در ايام باستان پول كلاً دو نوع بود. پول نقره (درم) و پول طلا
        (دينار). گاهی در دينار تقلب می ‌كردند و به آن مس می ‌آميختند و در اينصورت عيار طلا پايين
        می ‌آمد. در روزهای نخست تشخيص مس ممزوج با طلا با چشم ميسر نبود. البته بعد از
        گذشت مدتی، مس اندک اندک سياه می‌شد، چنان كه حافظ گويد:
        خوش بود گر مِحَکِِ تجربه آيد به ميان
        تا سيه روی شود هر كه در او غِش باشد
        به سكه تقلبی زر مغشوش و ناسره و امثال اين می ‌گفتند، چنان كه حافظ فرموده است:
        يار مفروش به دنيا كه بسی سود نكرد
        آنكه يوسف به زرِ ناسره بفروخته بود
        بدين ترتيب چنانكه اشاره شد، كار منتقدان باستان بيشتر نشان دادن نقاط ضعف بوده است. جامی در «سبحه الابرار» به منتقدان می ‌گويد:
        عيب جويی هنــر خود كردی                               عيب ناديده يكی صد كردی
        گاه برراســت ‌كشی خط گزاف                             گاه بر وزن زنی طعن زحاف
        گاه برقافيه كــان معـلول است                             گاه برلفــظ كه نامقبول است
        گاه نـابرده ســـوی معنــی پی                             خرده گيری ز تعصب بــروی
         
        اما در دوران جديد مراد از نقد ادبی نشان دادن معايب اثر نيست (هر چند ممكن است به اين
        امر هم اشاراتی داشته باشد) زيرا نقد ادبی به بررسی آثار درجه يک و مهم ادبی
        می ‌پردازد و در اينگونه آثار بيش از اينكه نقاط ضعف مهم باشد نقاط قوت مطرح است. لذا
        منتقد ادبی می ‌كوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبی اولاً ساختار و معنی آن را برای
        خوانندگان روشن كند و ثانياً قوانينی را كه باعث اعتلای آن اثر ادبی شده است توضيح دهد.
        لذا نقد ادبی از يک سو بكار گرفتن قوانين ادبی در توضيح اثر ادبی است و از سوی ديگر كشف آيين‌های تازه ممتازی است كه در آن اثر مستتر است.
         
         
        بدين ترتيب می ‌توان به اهميت نقد ادبی در گسترش ادبيات و متعلقات آن پی برد زيرا با نقد
        ادبی اولاً همواره ادبيات و علوم ادبی متحول و زنده می ‌ماند زيرا منتقد در بررسی آثار والا
        از آن بخش از ابزارهای ادبی استفاده می ‌كند كه كارآمد است و خود به خود برخی از
        ابزارهای علمی و فنی فرسوده از دور خارج می ‌شوند و ثانياً با بررسی آثار والا معايير و
        ابزارهای جديدی را كشف می ‌كند و به ادبيات كشور خود ارزانی می ‌دارد. خوانندگان به
        كمک منتقدان ادبی معاييری بدست می آورند كه آثار والا را بشناسند و بدين ترتيب به آثار
        سطحی وقعی ننهند و اين باعث می ‌شود كه جريانات فرهنگی و ادبی در مسير درست
        خود حركت كنند و صاحبان ذوق و انديشه و رای و نبوغ مقام شايسته خود را بازيابند.
         
         
        نقد ادبی هميشه به معنی ديگرگونه خواندن اثر نيست. گاهی به معنی دقيق‌تر خواندن يا
        هوشيارانه‌تر مطالعه كردن اثر است. فرماليست‌ها1 می ‌گفتند دقت در متن و ژاک دريدا
        می ‌گويد: تأكيد در دقت. در همان حال و هوای سنتی هم دقيق‌تر خواندن اثر مهم است.
        هنرهای نهفته در آن را بازنمودن و اهميت اثر را نشان دادن و گاهی ارتباط آن را با مسائل
        اجتماعی وسياسی دوران متن بازنمودن (گرايشی كه در نحله‌های جديد نقد مطمح نظر
        نيست). به هرحال، در مورد نقد ادبی آنقدر سخن گفته‌اند كه امروزه يكی از شاخه‌های
        مطالعات ادبی، نقدشناسی و و بحث در مورد خود نقد است. عيب اثری را گفتن، اثری را
        وصف كردن، تجزيه و تحليل اثر ادبی، ديگرگونه خواندن اثری، تأثر خود را از اثری بيان كردن
        و... اين تلقيات و انتظارات اولاً در هر دوره‌ای فرق می ‌كند و ثانياً بستگی به فلسفه يا
        سليقه منتقد دارد. مثلاً ميشل فوكو در مقاله معروف «مؤلف چيست» نقد را چنين تعريف
        می ‌كند: «كار نقد، آشكار ساختن مناسبات اثر با مؤلف نيست و نيز قصد ندارد تا از راه متون،
        انديشه يا تجربه‌ای را بازسازی كند، بلكه می ‌خواهد اثر را در ساختار، معماری، شكل ذاتی
        و بازيِ مناسبات درونی ‌اش تحليل كند. در اينجا، مسأله‌ای پيش می ‌آيد: اثر چيست؟»
         
        در مورد نثر نقد ادبی بد نيست به این نکته اشاره شود که بايد ساده و روشن و علمی باشد.
        در ايران مرسوم است كه در ستايش از نثرهای ادبی و انشايی و در عيب‌جويی از طنز
        استفاده می ‌كنند. حال آنكه نقد ادبی اولاً در اساس ربطی به ستايش و عيب جويی ندارد و
        گاهی هدف فقط تحليل اثر است و ثانياً در مواقع مدح و هجو هم بايد سخن روشن و جنبه
        استدلالی داشته باشد. فرنگيان به نثر نقد ادبی،  Expository prose می ‌گويند يعنی نثری
        كه توصيفی و ارتباطی است و جنبه استدلالی دارد يعنی با ذكر جزئيات مطلب را قدم به
        قدم جلو می ‌برد.
         
        نقد ادبی كاری خلاق است و گاه منتقد ادبی به اندازه صاحب اثر بايد دارای ذوق و خلاقيت
        باشد، با اين فرق كه نويسنده و شاعر ضرورتآ اهل فضل و بصورت خود آگاه آشنا به همه
        فوت و فن ‌های علوم ادبی نيست. حال آنكه منتقد ادبی بايد دقيقاً به علوم ادبی آشنا باشد
        تا از آنها بعنوان ابزاری در تجزيه و تحليل عوامل علوّ آن اثر ادبی بهره گيرد. از سوی ديگر
        منتقد گاهی به عنوان واسط‌ بين نويسنده و خواننده عمل می ‌كند و باعث می ‌شود تا
        خواننده متون طراز اول را به سبب برجستگی و تازگيشان كه معمولاً با ابهام و اشكال
        همراهند فهم كند. معمولاً آثار ادبی والا را فرهيختگان می ‌ستايند و عوام ‌الناس به تبع
        ايشان به آن آثار و نويسندگانشان احترام می ‌نهند. اما خود دليل ارزش آنها را نمی ‌دانند.
        منتقد در تجزيه و تحليل‌های خود علل برجستگی اين آثار را براي مردم توضيح می ‌دهد و در
        اين صورت گويی غير مستقيم به مردم می ‌فهماند كه چه آثاری فاقد ارزشند. در نتيجه در
        كشورهايی كه نقد ادبی رواج و اهميت بيشتری دارد وضع نويسنده و شاعر و نشر و
        مطبوعات و جريانات فرهنگی معمولاً بسامان است، معمولاً حق به حقدار می ‌رسد و
        متقلبان فرهنگی كمتر مجال سوء استفاده می ‌يابند.
         
        منتقد ادبی علاوه بر آشنايی با نحله‌های مختلف نقد ادبی و علوم ادبی بايد فرد كتاب
        خوانده‌ای باشد و با بسياری از دانش‌های ديگر چون سياست و مذهب و جامعه شناسی و
        روانشناسی و تاريخ آشنا باشد زيرا آثار بزرگ ادبی ـ برخلاف آنچه امروزه مي‌گويند ـ فقط به
        لحظ ادبی بودن نيستند كه شهرت و قبول می‌ يابند. بلكه هزار نكته باريک ‌تر از مو اينجاست.
        به قول اليوت (در مقاله مذهب و ادبيات) معيارهای ادبی فقط مشخص می كند كه اثری
        ادبی است ولی عظمت يک اثر فقط با معايير ادبی مشخص نمی ‌شود. آيا اهميت شاهنامه
        فقط به لحاظ مسائل ادبی است؟
         
        نقد ادبی كلاً بر دونوع است:
        1ـ نقد نظری
        2ـ نقد عملی
         
        نقد نظری  (Theoretical criticism )
        كه مجموعه منسجمی از اصطلاحات و تعاريف و مقولات و طبقه‌بندی ‌هايی است كه
        می ‌توان آنها را در ملاحظات و مطالعات و تفاسير مربوط به آثار ادبی بكار برد. همينطور
        محک ‌ها و قواعدی را مطرح می ‌كند كه با استعانت از آنها می ‌توان آثار ادبی و نويسندگان
        آنها را مورد قضاوت و ارزيابی قرار داد و به اصطلاح ارزش ‌گذاری كرد.
        نقد نظری در حقيقت فقط بيان قواعد و فنون ادبی و نقد ادبی است اما ممكن است آن را در
        اثری پياده نكنيم. مثلاً می گوييم در نقد بايد توجه داشت كه متن تحت‌الشعاع زندگی و آرای
        نويسنده قرار نگيرد، اما از اين ديدگاه خاص به بررسی اثری نمی ‌پردازيم و فقط بيان نظريه
        كرده‌ايم.
         
        كتاب آی.ا.ريچاردز موسوم به اصول نقد ادبی  (Principles of Literary Criticism)كه در سال
        1924 نگاشته شد و كتاب نورتروپ فرای موسوم به تشريح نقد ادبی  (
        Anatomy of Criticism)كه به سال 1957 نوشته شد از آثار معتبر در نقد نظری هستند.
         
         نقد عملی يا تجربی  (Practical criticism)
        اين نوع نقد به بررسی تقريباً تفصيلی اثر خاصی می ‌پردازد؛ يعنی استفاده عملی از قواعد
        و فنون ادبی براي شرح و توضيح و قضاوت اثری. در نقد عملی بايد از اصول نظری نقد ـ كه
        طبيعتاً بر تجزيه و تحليل‌ها و ارزشگذاری منتقد نظارت و حاكميت دارند ـ بطور ضمنی و غير
        صريح استفاده كرد. به زبان ساده در عمل از مفاد آنها استفاده شود نه اين كه بصورت نقل قول، نقد را تحت‌الشعاع قرار دهند. بعبارت ديگر بايد بصورت توصيه‌هايی، گاه به گاه و
        مناسب مقام مورد رجوع و استفاده قرار بگيرند. در نقد ادبی بحث اين است كه «فلان اثر
        (شعر) تا چه حد خوب‌است؟». اما برای اينكه متوجه شويم فلان اثر (شعر) تا چه حد خوب
        است بايد مسائل مختلفی را در مد نظر داشته باشيم. مثلاً بايد نسبت به صحت متن مطمئن
        باشيم و لذا وارد مباحث زبان شناسی و تاريخی شويم. و اليوت هم اشاره كرده است كه
        عظمت آثار فقط با معايير ادبی تبيين نمی ‌شود. پس اشراف به نظام‌های ديگر علوم انسانی
        چون روانشناسی و جامعه شناسی و تاريخ و امثال اينها برای منتقد بصير لازم است.
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۵۳۷ در تاریخ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم مسیحا
        مطلب بسیارخوبی بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۸:۰۷
        سلام بر استاد مسیحا
        بسیار آموختنی بود برای من استاد گرامی و درودها بر شما
        مطالب ذیل از استاد گرامیم جناب دکتر علیرضا آیت اللهی می باشد که در جایی یاداشت کردم و تقدیم به جناب میشل فوکو یا همان استاد مسیحای خوبم می نمایم جهت ارج گذاری بر حسن انتخاب و زحمت بسیار مفیدشان..... خندانک خندانک

        نقد شعر
        امروز را نمي دانم ؛ امٌا در دهه هاي 1350 و 1360 جاي كاملا\" مشخصي براي آموزش نقد هنري و نقد ادبي در ايران وجود نداشت . در آن زمان، و تا آنجا كه به خاطرم مانده است ، دو كتاب مشهور در اين باره چاپ شد كه يكي اقتباس و در رده ي « نقد دانشگاهي » بود؛ وديگري ترجمه اي از « نقد تفسيري » رولان بارت .

        در فرانسه ي دهه ي 1980 امٌا هر بخشي از ادبيٌات را به نقد يا ارزيابي مي نشستند ؛ و اينجانب هم در آنجا دانشجوئي بودم نه چندان مستعد و ساعي ؛ امٌا به هر حال ...

        در يكي از سمينار هاي درون دانشگاهي خود نقد و به ويژه نقد شعر به نقد كشيده شد و از جمله اين كه :

        يك اثر هنري ، و از آنجمله يك شعر ، برخاسته از احساس است نه منطق كه يك نفر آن را برگه ي امتحاني رياضي فرض كند و به ارزيابي ( تصحيح ) آن بنشيند .

        نقد آثار هنري ، قبل از هرچيز يك « هنر » است ؛ كه همه كس نمي تواند داشته باشد

        ترجيحا\" كساني ميبايست به نقد آثار بنشينند كه خود در آن قلمرو دستي داشته باشند ؛ و مثلا\" كسي به نقد شعر بپردازد كه خود شاعر بوده باشد و به صرف خواندن يكي دوكتاب از شيوه نگارش – دستور زبان ، فنون شعري و... به چنين كاري دست نزند ؛ به خصوص كه در شعر اصل بر محتوا است ؛ به عبارت ديگر :

        چون در شعر ، اصل بر محتوا است ؛ لذا شيوه ي نگارش ، دستور زبان ، فنون شعري ، و... اهميٌت بسيار كمتري مي يابند ؛ و اصل برشناخت فرهنگي است كه شعر و شاعر از آن برخاسته اند ؛ و بستر شعر را تشكيل مي دهد . اينجا است كه جامعه شناسي – مردم شناسي و تاريخ و... نقش هائي اساسي ايفاء مي كنند .

        با اين وجود و در چارچوب نقد تفسيري هركسي مي تواند هر اثر هنري و ادبي ، مشتمل بر شعر و نثر را به نقد بنشيند و در واقع اظهار نظر كند .

        اين اظهار نظر مجموعا\" نمي بايست بر اساس همان تقيٌد بيش از حد بر شكل ، و نهايتا\" خرده گيري باشد . چرا كه :

        ناقد ممكن است شعر را نفهميده باتشد...

        ناقد ممكن است در ابزار نقد ، مثلا\" بحر هاي عروضي ، خود به اشتباه افتاده باشد

        وقتي در عالم رياضيٌات و فيزيك و شيمي و به طور كلٌي علم و منطق نيستيم به جاي معيار هاي مستحكم علمي « سليقه » حكمفرما مي گردد ؛ و هيچ شاعري ( هر چند هم كه مورد لطف ناقد قرار بگيرد ) مجبور به رعايت سليقه ديگران نيست ؛ و ناقدان نمي توانند حق ٌ اعمال سليقه در شعر شاعر را به خود بدهند .

        خرده گيري و اعمال سليقه ذوق و شوق شاعر را كور مي كند ؛ و نتيجه اي معكوس مي بخشد .

        توضيح : مثالي داريم به اين عبارت كه « مور كه پاي ملخ پيش سليمان برد » يا « برگ سبزي است تحفه درويش ... » حال ، اين برگ سبز كه طي ثلث قرن به زردي هم گرائيده است ، يا پاي ملخ ، معيوب هم هست ... و.... به بزرگواري خودتان ببخشيد !

        به تو که میرسم حیرانتم اما نمی دانم عاشقتم یا معشوقت...... خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۱۶
        بسیار عالی و کامل مرحبا خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۳۶
        عاااالی بود برادرم خندانک خندانک خندانک
        سپااااس خندانک خندانک
        فرحناز راسخ
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۳۱
        مسيحاى بى همتا سپاس
        فرهاد مهرابی
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام جناب مسیحا استاد گرامی
        درود بر شما

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۵۹
        خندانک خندانک خندانک
        استفاده کردم
        ممنونم
        فریبا غضنفری  (آرام)
        جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۰۶
        فوق العاده بود، آموختم و بسیار ممنونم....

        داداشم دستمریزاد خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2