يکشنبه ۴ آذر
هفته وحدت مبارك
ارسال شده توسط مسيحا الهیاری در تاریخ : شنبه ۵ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۴۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۶۲ | نظرات : ۳
|
|
مقاله حاضر به بررسي جايگاه وحدت در سيره اهل بيت: ميپردازد. وحدت يكي از آموزههاي مهم قرآن كريم و از سفارشهاي مؤكد رسول گرامي اسلام است. پيامبر(ص) هم با كلمات روشن بخش و هدايتگر و هم با سيره عملي خود، همواره امت را به اتحاد و همبستگي و دوري از تفرقه و پراكندگي دعوت نموده است و هرگز اجازه بروز اختلاف و تفرقه ميان مسلمانان را نداده است
. اسلام هرگونه مرز بندي فكري، سياسي، اعتقادي و طبقاتي را در درون جامعه اسلامي نفي مينمايد. از اين رو بر اساس اين تعليم قرآني و سيره نبوي، اهل بيت: نيز همواره در راستاي وحدت امت اسلامي حركت و تلاش نموده و منادي وحدت بودهاند و در گفتار و كردار و سيره عملي خود، با محور قرار دادن قرآن و سيره رسول اكرم)ص) در جهت تعليم معارف دين و حفظ دين و مبارزه با تحريف و بدعت و انحرافات فكري و عملي در ميان امت اسلامي حركت نمودهاند.
نوشتار حاضر ميكوشد به فراخور اين مقال، به تبيين ضرورت و اهميت وحدت و مفهوم معقول و مطلوب آن پرداخته، و ضمن روشن ساختن جايگاه وحدت در سيره رسول اكرم)ص) و اهل بيت آن حضرت، نقش اهل بيت: را در جهت حفظ دين و تحقق وحدت فكري و عملي بين مسلمانان، مورد بررسي قرار دهد.
1ـ اهميت و ضرورت وحدت از منظرقرآن كريم
وحدت اسلامي يكي از مهمترين ضرورتهاي تاريخي، اجتماعي و سياسي مسلمانان در جهت ايستادگي و پويايي و هويت امت اسلامي و از مهمترين عوامل عزت و پيروزي آنها در همه صحنههاست، و در مقابل، تفرقه و تشتت جز ذلت و پراكندگي و به هدر رفتن نيروهاي فكري و سرمايههاي انساني امت اسلامي ثمري نخواهد داشت.
دعوت به وحدت و يگانگي مسلمانان، و پرهيز از تفرقه، از دستورات قرآن و سيره نبي اكرم)ص) و اولياي دين است. قرآن كريم همه مسلمانان و پيروان خود را به اعتصام و وحدت و پرهيز از تفرقه فرا ميخواند؛ «وَ عْتَصمُوا بحَبْل للّه جَميعاً وَلاَ تَفَرِّقُوا» (آل عمران103/).
بنابراين اتحاد و انسجام امت اسلامي يك ضرورت و دستور قرآني و تفرقه يك عمل ناصواب و مفسد و زيانبار از نظر دين و عقل است: «وَلاَتَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ»(انفال46/).
و كوشش براي وحدت و برادري، حركت در جهت رهنمودهاي الهي و اقتدا به سنّت پيامبر و اولياي دين است.
شكي نيست كه وحدت، هم به حكم عقل و هم به حكم قطعي شرع، ضرورت دارد و ايجاد اختلاف و يا دامن زدن به برخي مسايل اعتقادي كه در مرتبه بعداز توحيد و نبوت و معاد قرار دارد، هرگز نميتواند مجوز اختلاف باشد. پيروان شريعت محمدي)ص) هرگز نبايد از اين نكته غفلت نمايند كه يكي از اقدامات اساسي و برنامههاي پيامبر اكرم)ص) ايجاد وحدت و الفت و اخوت بين مسلمانان بوده است؛ «وَذْكُرُوا نعْمَةَ للّه عَلَيْكُمْ اذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلِّفَ بَيْنَ قُلُوبكُمْ فَاَصْبَحْتُم بنعْمَته اخْوَاناً» (آلعمران103/).
در صدر اسلام پيامبر(ص) هرگز اجازه نميداد زمينه اختلاف و تشتت فكري و اجتماعي در بين امت اسلامي پيش بيايد. علي7 و ساير امامان شيعه نيز با محور قرار دادن قرآن و سنت نبوي(ص) مانع بروز اختلاف فكري و تشتت در پيكره امت اسلامي ميشدند. سيره امير مؤمنان در جهت حفظ وحدت جامعه اسلامي، ]كه با گذشت از حق مسلّم او همراه بود[ همواره بايد براي امت اسلامي سرمشق و عبرتآموز باشد. اولياي دين و پيشوايان معصوم شيعه نيز در طول تاريخ حيات ارزشمند خود همواره كوشيدهاند وحدت امت اسلامي بر قرار و پايدار باشد.
امام علي(ص)در اين مورد ميفرمايد: «امتهاي پيشين مادامي كه باهم اتحاد و وحدت داشتند، در حال پيشرفت و شكوفايي بودند، و به عزت و اقتدار دسته يافتند، خلافت و وراثت در زمين را به دست آوردند و رهبر و زمامدار جهان شدند»(نهج البلاغه، خطبه 5).
مطالعه در سيره امام علي7 نشان ميدهد كه هدف آن حضرت تنها حفظ اصل اسلام و وحدت بين عموم مسلمانان بود و در مسئله خلافت، كه اولين اختلافي بود كه در بين امت اسلامي به وجود آمد، علي7 با صبر و سكوت خود، اجازه نداد اين اختلاف، وحدت امت اسلامي را خدشه دار سازد.
علي7 ميفرمود: «انّي ادعوكم الي كتاب الله و سنّة نبيّه و حقن دماء هذه الامة... و ان ابيتم الاّ الفرقة و شقّ عصاهذه الامة فلن تزدادوا من الله الاّ بُعدا و لن يزداد الرّب عليكم الاّ سخطا»(پيشين).
در «معاني الاخبار» آمده است كه شخصي از علي7 در باره سنت و بدعت پرسيد، امام فرمود: «السنة ما سنّ رسول الله9 والبدعة ما احدث من بعده، و الجماعة اهل الحق و ان كانوا قليلاً و الفرقة اهل الباطل و ان كانوا كثيرا» (مجلسي، 1403، ج 78، ص 48).
و باز چه زيبا امام علي7 راز تفرقه و اختلاف امت را آشكارا بيان ميكند؛ آن حضرت ميفرمايد: «... الهُهُمُ واحد و نبيُّهم واحد، و كتابهُم واحد، اَفَاَمَرهم الله تعالي بالاختلاف فاطاعوه؟ ام نهاهم عنه فعَصَوهُ!؟، ام انزل اللّهُ ديناً ناقصاً فَاستعانَ بهم علي اتمامه...، ام انزل الله سبحانه ديناً تامّا فَقَصِّرَ الرّسول صلّي الله عليه و آله عن تبليغه و ادائه و الله سبحانه يقولُ: «ما فرّطنا في الكتاب من شيءٍ» «فيه تبيان كلّ شيءٍ»...» (نهجالبلاغه، خطبه 18).
2ـ رابطه وحدت و ايمان
وحدت مقولهاي است كه از اعتقاد راسخ و ايمان راستين سرچشمه ميگيرد. هرجا كه نسبت به حقيقتي، براي جمعي از انسانها يقين حاصل شود، در آن امر اختلاف و تشتت آرا ديده نخواهد شد. به طور مثال، در امور بديهي مثل «خورشيد در خشان است»، «دو، عدد زوج است» هيچ انسان عالم و عاقلي شك نميكند. در مسايل اعتقادي نيز چنين است؛ افرادي كه از راه تعقل و برهان و يا از راه كشف و ايمان، به يقيني بودن و قطعيت دين خود اعتقاد دارند، در چنين مرحلهاي ديگر دچار شك و ترديد و اختلاف نخواهند شد.
وحدت امري است كه تنها به وسيله ايمان مبتني بر آگاهي عميق، و تزكيه نفس و رها شدن از تعلقات هواهاي نفساني ممكن ميگردد. كساني كه هنوز گرفتار جهل و عصبيت و دل بستگي به حسب و نسب و امتيازهاي دنيوي و مرز بنديهاي شيطاني و تحت تأثير منافقان و دشمنان دين هستند، چگونه ميتوانند در خط توحيد و اعتقادات مشترك با مؤمنان قرار گيرند و به صلح و مودّت و اخوتي كه لازمه ايمان است و حق تعالي به آن ميخواند، دست يابند و چگونه ميتوانند جامعهاي مبتني بر ايثار و الفت و وحدت و جامعهاي كه در پي اجراي تعاليم شريعت و ارزشهاي متعالي اسلام است به وجود آورند؟ تنها در پرتو ايمان و اعتقاد راستين به خدا و تعاليم وحي است كه وحدت و همدلي به وجود ميآيد. وحدت هديهاي الهي است كه خداوند تنها به مؤمنان راستين كه از تعلقات مادي رها شده و رستهاند عطا ميكند. به تعبير قرآن: « لَوْ أَنْفَقْتَ مَا في لْاَرْض جَميعاً مَاأَلِّفْتَ بَيْنَ قُلُوبهمْ».
اختلاف در امور دين، كه موجب انشعابات فكري و گرايشهاي فرقهاي ميشود از نظر اسلام مردود و منهي است. قرآن كريم علت اصلي اختلاف در دين را بغي شمرده است.
قرآن كريم به صراحت ميفرمايد: «وَمَا تَفَرِّقُوا الاِّ منْ بَعْد مَا جَاءَهُمُ لْعلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ» (شوري14/).
يعني: آنان دچار تفرقه و اختلاف و تشتت نشدند، مگر بعد از اين كه علم به حقيقت و تعاليم وحي پيدا كردند، و اين تفرقه جز از روي بغي و تجاوز از حق نبود.
اين تفرقه تفرقه بعد از علم و اعراض از حق آشكار، و گمراهي بعد از بيان است، كه از نظر قرآن «بغي» ناميده ميشود؛ زيرا وقتي حق آشكار باشد مجادله و احتجاج و خصومتي به معناي نديدن حق روشن و آشكار، و عناد ورزي و تعدي از حكم روشن قرآن است.
قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: «وَلِّذينَ يُحَاجُّونَ في للِّه من بَعْد مَا سْتُجيبَ لَهُ حُجِّتُهُمْ دَاحضَةٌ عندَ رَبَّهمْ وَعَلَيْهمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَديدٌ»(شوري16/).
شكي نيست كه نفاق و تفرقه نشانه ضعف ايمان و حضور شيطان در معركه است؛ زيرا جامعه مؤمنان كه بر پايه ايمان و مودت و اخوت، وپيروي از آيات الهي و پيامهاي رسول رحمت و هدايت، شكل گرفته است همواره بايد حول محور وحدت و اخوت و رحمت بچرخد و حكم خداوند سبحان را با جان و دل بپذيرد كه فرمود: «مُحَمِّدٌ رِّسُولُ للِّه وَ لِّذينَ مَعَهُ أَشدِّاءُ عَلَي لْكُفِّار رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»(فتح29/).
با توجه به ضرورت و جايگاه وحدت در مكتب قرآن و در كلمات و سيره اهل بيت عصمت و طهارت:، اين مقاله ميكوشد برخي از اقدامات فكري و عملي اهل بيت را در جهت حفظ وحدت و يكپارچگي امت اسلامي مورد توجه و اشاره قرار دهد. ولي قبل از پرداختن به اين مسئله، تبيين مفهوم اصطلاحي و اسلامي وحدت ضروري ميباشد. از اين رو ابتدا به بيان مفهوم مورد انتظار و مقبول وحدت از نظر مناديان وحدت ميپردازيم:
3ـ وحدت مطلوب و معقول
وحدت در لغت به معناي يكي شدن و واحد بودن دو چيز و دو امري است كه سنخيت و قابليت و امكان يكي شدن را دارند.
از نظر منطقي و فلسفي، وحدت در مورد دو امر بسيط، محال شمرده ميشود، چون دو ماهيت متمايز كه داراي دو جوهر جداگانه هستند، بعد از اتحاد هرگز ماهيت و جوهر ذاتي خود را از دست نميدهند و از اين رو از ديدگاه حكما اتحاد واقعي به معناي اجتماع مثلين و يا انقلاب در ذات است، بنابراين در اتحاد به معناي فلسفي دوئيت از بين نميرود مگر اين كه يكي به طور كلي معدوم شود؛ به همين خاطر فلاسفه اتحاد را به معناي تركيب و تقارن اجزاء ميدانند، نه به معناي يكي شدن دو امر. اما در امور اجتماعي وحدت به معناي اتحاد افراد يك جامعه، و يا پيروان يك دين و به معناي تكيه افراد بر اشتراكات، افكار و آرمانهاي مشترك و هم سو بودن در جهت هدف اصلي و مهمتر، و پرهيز از تفرقه و تعصب بر سر مسايل فرعي اختلافي است.
بنابراين مقصود از وحدت مذاهب و وحدت امت اسلامي اين است كه همه مذاهب اسلامي، اختلافات خود را كنار بگذارند و بر آنچه كه نسبت به آن اتفاقنظر دارند تأكيد كنند و مقصود اين نيست كه از بين مذاهب و عقايد موجود يكي انتخاب شود و بقيه بدون تعصب و تصلب نسبت به عقايد خود، بريك مذهب مورد قبول توافق نمايند، و يا اينكه همه از نو عقايد خود را در قالب مذهب جديد و جامعتري كه اصول همه مذاهب موجود را در بر ميگيرد، ارايه نمايند و در واقع در بحث وحدت اسلامي، بايد ببين وحدت مذاهب، و وحدت امت اسلامي و اتحاد مسلمين تفكيك قايل شد و اين دو را باهم خلط نكرد.
«بديهي است كه منظور علماي دلسوز و مدافع وحدت اسلامي از وحدت، حصر مذاهب در يك مذهب و اخذ مشتركات مذاهب و طرد متفرقات آنها نيست؛ زيرا اين امر نه معقول و نه منطقي است و نه مطلوب و عملي. بلكه منظور، دست برداشتن از اختلافات جزئي بياساس و متشكل شدن در صف واحد در برابر دشمنان اسلام است. به عقيده مدافعان و مناديان وحدت اسلامي، مسلمين همه خداي يگانه را ميپرستند و همه به نبوت رسول اكرم9 ايمان و اذعان دارند، كتاب همه قرآن، و قبله همه كعبه است، باهم و مانند هم حج را به جاي ميآورند، و مانند هم نماز ميخوانند و روزه ميگيرند، و در واقع يك جهان بيني و فرهنگ مشترك و تمدن عظيم و سابقه تاريخي درخشان دارند». (مطهري، 1362، ص 90).
وقتي در اصليترين و مبناييترين اصول دين اتفاق نظر وجود دارد، تفرقه و تشتت نه از نظردين و نه از نظر عقل قابل توجيه نخواهد بود.
4ـ وحدت در آيينه كلام و سيره پيامبر9
در زمان رسول اكرم9 بين امت اسلامي اختلاف و دوگانگي وجود نداشت و پيامبر9 همواره براي وحدت و يكپارچكي امت ميكوشيد. اما با اين كه همه مسلمانان خود را پيرو پيامبر9 ميدانند و مدعي تبعيت از سنت نبوي هستند، امروزه از اين سنت سرباز ميزنند. در حالي كه خود پيامبر9 طبق دستور قرآن كريم همواره منادي وحدت بود و براي تحقق وحدت و عزت امت اسلامي، سختترين مصايب را تحمل كرد و هرگز تفرقه و تشتت را تأييد نكرد و براي حفظ دين، به جهاد در همه عرصهها و حوزههاي اعتقادي و ديني پرداخت و نسبت به آفات و خطراتي كه امت اسلامي را تهديد ميكرد هشدار ميداد.
تاريخ اسلام شاهد است كه پيامبر اكرم9 چگونه با ايجاد وحدت و جلوگيري از افتراق، صفوف مسلمين را به بنيان مرصوص تبديل كرد، و چگونه از ثمرات شيرين وحدت، به نفع اسلام و تحكيم مباني سياسي و اجتماعي و دفاعي امت اسلام بهره گرفت، وصف واحدي از امت اسلام را تشكيل داد و به وسيله آن قدرت و شوكت و عزت اسلام در همه صحنهها اعم از محراب عبادت و ميدان جنگ و در همه تحولات اجتماعي و سياسي و اقتصادي، جلوهگر گرديد.
ميتوان گفت نقش راهبردي پيامبر در جهت وحدت امت اسلامي در سه جهت صورت گرفته است:
1. تلاش در جهت تحقق امت واحد، بر اساس معيارهاي قرآني و الهي و با توجه به مقوله فرهنگ به عنوان پايه بنيادين ساختار اجتماعي كه داراي نظام عقيدتي، ايدئولوژي و فرهنگ و ارزشهاي خاص اخلاقي و معنوي است.
2. تعليم فرهنگ مشاركت پذيري و مسئوليتمداري و تأسيس و نهادينه كردن و به مرحله اجرا در آوردن راهكار مشورت و مشاركت در امور معنوي و الهي، تعامل و تعاون و اخوت و جلوگيري از هرگونه اقدام و عملي كه وحدت و برادري مسلمانان را خدشه دار ميسازد.
3. ريشه كن كردن زمينههاي اختلاف در مرحله نظر و عمل. پيامبر اكرم9 تمام زمينههاي فكري، اجتماعي و تاريخي اختلاف و نفاق را با بهرهگيري از تعاليم آسماني اسلام از بين برد و با بيارزش دانستن معيارهاي عصر جاهلي، تمايزات و اختلافات فكري و اجتماعي و اقتصادي جامعه را باطل، و ارزشهاي الهي را جايگزين آن كرد.
بر اساس اين فرهنگ الهي، تمام دلايل نفساني، فردي، اجتماعي و فرهنگي اختلاف از بين ميرفت و اگر در درون امت اسلام هم اختلافي رخ ميداد، مرجع حل آن، حكم خدا و رسول بود.
پيامبر اسلام9 در جهت بسط انديشه وحدت سياسي و اجتماعي، دعوت به وحدت و يكپارچكي را متوجه اهل كتاب نيز نموده و ميفرمايد:
«قُلْ يَا أَهْلَ لْكتَاب تَعَالَوْا الَي كَلمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ»(آل عمران64/).
و از نظر سياسي و اجتماعي بين اهل كتاب و مسلمانان پيمان صلح و دوستي منعقد ميسازد.
پيامبر9 به صراحت ميفرمايد: «المسلم اخ المسلم والمسلمون هم يد واحد علي من سواهم، تتكافوا دمائهم، يسعي بذنبهم ادناهم». ايجاد حس مشترك ديني و پيوستگي مذهبي بين مؤمنان در سخنان حكيمانه و نصايح مشفقانه آن حضرت مشهود است. حضرت ميفرمايد: «المؤمنون كنفس واحدة».
جان حيواني ندارد اتحادتو مجو اين اتحاد از رَوح باد
جان گرگان و سگان از هم جداستمتحدجانهاي شيران خداست
(مثنوي مولوي، دفتر چهارم، بيت 411 به بعد).
پيامبر اكرم9 پيمان برادري را پيغامي الهي خواند و فرمود: «المؤمنون اخوة»؛ هركه در سلك اهل ايمان در آيد با ساير مؤمنان برادر و برابر است.
و اين پيمان، پيمان صرف و صوري نبود، بلكه بر آن آثار و كاركردهاي اجتماعي و ديني و حقوق و مسئوليت نيز مترتب بود و هر انسان مؤمني نسبت به برادر ديني خود تكليف و ديْن و تعهدي پيدا ميكرد، تا حق برادري را انجام دهد. پيامبر9 نهايت عداوت را كه از دوران جاهليت مانده بود تبديل به رحمت و مودّت و الفت نمود. «و اَلِّفَ بين قلوبهم» و اين پيمان، پيماني نبود كه با درهم و دينار و ارزشهاي مادي به دست بيايد، بلكه اين پيمان اخوت و الفت رنگ الهي داشت، آن گونه كه قرآن كريم از آن پرده برداشته است: «لَوْ أَنْفَقْتَ مَا في لْاَرْض جَميعاً مَاأَلِّفْتَ بَيْنَ قُلُوبهمْ وَلكنِّ للّهَ أَلِّفَ بَيْنَهُمْ انِّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ»(انفال63/).
و در سوره آل عمران ميفرمايد: «وَ عْتَصمُوا بحَبْل للّه جَميعاً وَلاَ تَفَرِّقُوا وَذْكُرُوا نعْمَةَ للّه عَلَيْكُمْ اذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلِّفَ بَيْنَ قُلُوبكُمْ فَاَصْبَحْتُم بنعْمَته اخْوَاناً»(آل عمران103/).
در جامعه مورد نظر و آرماني پيامبر9 و اهل بيت: روح اخوت و برادري حاكم است و در آن كوچكترين غل و غش و تفرقهاي وجود ندارد.
تا زماني كه پيامبر اسلام زنده بود اختلافات و دوگانگي فكري و اعتقادي بين مسلمانان وجود نداشت و پيامبر اكرم9 خود اسوه و راهنما و بيانكننده حقيقت دين بود؛ «لقدكان لكم في رسول الله اسوة حسنة...» (احزاب21/).
اما پس از رحلت پيامبر، مسلمانان به دو گروه تقسيم شدند و دو راه پيدا شد، يكي راه اهل بيت: كه ما شيعيان پيرو آن هستيم و ديگري راهي كه اهل سنت آن را بر گزيدهاند.
البته از ديدگاه گروه اول، اهل بيت عصمت و طهارت به خاطر جايگاهي كه در قرآن و در نزد رسول گرامي اسلام داشتهاند در پيروي و الگو قرار گرفتن بر ديگران اولويت دارند.
وحدت گرايي در سيره اهل بيت:
تشيّع با پيروي از سيره امامان معصوم: همواره گرايش به سوي وحدت اسلامي داشته و دعوت به وحدت را يك رهنمود و تعليم الهي شمرده است. شيعه هم از نظر عقلي و هم به دليل التزام به كتاب خدا و سنت نبوي9 و سيره پيشوايان معصوم: خود، همواره منادي وحدت و مدافع آن بوده، و تفرقه افكني و پراكندگي امت اسلامي و پيروان آيين محمد9 را عين مخالفت با كتاب خدا و سنت پيامبر9 و حرام شمرده است. از نظر تاريخي نيز، شكي نيست كه اهل بيت: و پيروان ايشان، به ويژه عالمان و فقيهان شيعه همواره امت اسلامي را به وحدت و پرهيز از تفرقه و اختلافات فرقهاي و مذهبي دعوت نمودهاند و هرگز اختلافات فقهي و مسئله امامت و خلافت را دليل و مجوزي بر خروج از مذهب و مخالفت با حكم الهي (كه همان دعوت به وحدت است) ندانسته و به تكفير و تفسيق و مرتد انگاري پيروان اسلام نپرداختهاند.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان در مورد شأن علمي اهل بيت در اسلام ميفرمايد:
«برخي از امت اسلامي بعداز رسول خدا9 به اهل بيت رجوع كردند و آنان را ملجأ و مرجع خود قرار دادند، و برخي ديگر نيز از اهل بيت اعراض كردند كه اين عده در حفظ دين و كسب معارف دين توفيقي نيافتند.
در حالي كه رسول خدا9 به آنان درباره اهل بيت: توصيه كرده بود كه «لايرتاب في صحته و دلالته مسلم.»
و امت اسلامي بايد معارف دين را از اهل بيت ميگرفتند، زيرا آنان اعلم از همه امت به كتاب الله بودند. و همانگونه كه پيامبر9 تصريح كرده بود، آنان هرگز در فهم و تفسير قرآن دچار خطا و اشتباه نميشوند.» و سپس مينويسد: «بزرگترين كلمه و آسيبي كه به علم و معارف قرآني در تاريخ وارد شده، همين اعراض برخي از مسلمانان و دانشمندان اسلامي از مكتب اهل بيت و عدم استفاده از علم آنان بود، و شاهد اين واقعيت تلخ، تعداد اندك احاديثي است كه از اهل بيت نقل شده است. انسان مسلمان وقتي در علوم حديث تأمل ميكند ميبيند كه در زمان خلفا نقل و جمع آوري احاديث چه جايگاه و ارزشي داشته است و مردم با اينكه حرص و سعي زيادي در مورد اخذ و ضبط احاديث پيامبر داشتهاند، ولي به دلايل مختلفي بسياري از احاديث به ما نرسيده است، خصوصاً احاديثي كه در مورد تفسير قرآن است، به طوري كه از برخي امامان شيعه بيش از ده حديث به ما نرسيده است ولي گفته ميشود كه در مجامع روايي اهل سنت و در مورد تفسير قرآن هفده هزار حديث از طريق اهل سنت رسيده است، و در مورد فقه، اين نسبت بيشتر است.» (طباطبايي، 1403، ج 5، ص 272).
مسلمانان با وجود همه اختلافات علمي و فكري، و وجود جريانها و مكتبهاي فقهي و كلامي گوناگوني كه در ميان آنهاست، نگاه ويژهاي به اهل بيت پيامبر9 و جايگاه رفيع آنان در اسلام داشته و آنان را مرجع علمي و الهام بخش خود در همه علوم اسلامي ميدانند.
نقش و جايگاه امام علي7 در پيشبرد اسلام در عصر پيامبر9 و بعد از آن مورد اتفاق همه مسلمانان است و اين حقيقت را ميتوان از سخناني كه از خلفاي راشدين در مورد حضرت علي7 وارد شده، بهتر دريافت.
سهم و نقش علي7 در جنگها و حوادث و مقاطع مهم تاريخ اسلام، مانند ماجراي اولين انذار و علني كردن تبليغ كه اولين كسي بود كه به پيامبر9 ايمان آورد، و در ماجراي ليلة المبيت، و همراهي و ياري پيامبر9 در شعب ابي طالب و در قضيه هجرت. (تسخيري، ص 85).
بر كسي پوشيده نيست كه امام علي7 در تبيين حقيقت اسلام و احكام دين و مبارزه با انحرافات فكري و بدعتها و حفظ اسلام از هر جهت نقش بي بديلي ايفا كرده است. براي تبيين دقيقتر نقش اهل بيت: در ايجاد اتحاد بين امت اسلامي ميتوان از منظري ديگر نيز به اين موضوع پرداخت و آن توجه به فلسفه امامت و جايگاه آن در اسلام است. اگر همه فرقههاي اسلامي بلكه امت اسلام در مورد نقش و فلسفه وجودي اهل بيت و كاركرد تاريخي نظام امامت بدون پيش داوري و تعصب به تحقيق بپردازند در مييابند كه امامت چه نقش عظيمي در حفظ اصل دين و اعتلا و نشر معارف اصيل و شامخ دين داشته است؛ معارفي كه جز از طريق اهل بيت: قابل دسترسي نبوده و از جانب آنان در اختيار محدثان و متكلمان و مفسران و عارفان اسلامي و... قرار گرفته است.
6ـ جايگاه امامت در اسلام
امامت در دين اسلام داراي جايگاه رفيع و ارزشمندي است. در روايات معصومين: امام ركن دين و محور شريعت و حافظ قرآن، توصيف شده است. در اين مورد به برخي از روايات اهل بيت عصمت: استشهاد مينماييم:
1. فضل بن شاذان از قول امام علي بن موسي الرضا7 در تعليل جعل اولي الامر و تعيين امام ميگويد: «فان قال: فلم جعل اولي الامر وامر بطاعتهم؟ قيل: لعلَلٍ كثيرة منها انّ الخلق لمّا وقفوا علي حدٍّ محدود، و امروا ان لايتعدوا ذلك الحدّ لما فيه من فسادهم، لم يكن يثبت ذلك و لايقوم الاّ بان يجعل عليهم فيه امينا بمنعهم من التعدي والدخول فيما حظر عليهم، لانه لولم يكن ذلك لكان احد لايترك لذّته و منفعته لفساد غيره، فجعل عليهم قيّما بمنعهم من الفساد و يقيم فيهم الحدود والاحكام.
و منها: انا لانجد فرقة من الفرق و ملة من الملل بقوا و عاشوا الاّ بقيم و رئيس لما لابد لهم منه في أمر الدين والدنيا فلم يجز في حكمة الحكيم ان يترك الخلق مما يعلم انه لابد لهم منه ولاقوام لهم الاّ به، فيقاتلون به عدوهم و يقسمون به فيئهم و يقيم لهم جمعتهم و جماعتهم و يمنع ظالمهم من مظلومهم.
و منها: انه لولم يجعل لهم اماما قيما آمنا حافظاً مستودعا لدرست الملة و ذهب الدّين و غيّرت السنن والاحكام ولزاد فيه المبتدعون و نقص منه الملحدون و شبّهوا ذلك علي المسلمين، لانّا قد وجدنا الخلق منقوصين محتاجين غير كاملين، مع اختلافهم و اختلاف اهوائهم و تشتت حالاتهم، فلولم يجعل لهم قيّما حافظا لماجاء به الرسول لفسدوا علي نحو مابينا و غيرت الشرايع والسنن والاحكام والايمان و كان في ذلك فساد الخلق اجمعين؛ امام رضا7 در مورد فلسفه وجود امام در اسلام چنين ميفرمايد: اگر كسي بپرسد كه چرا خداوند اولوالامر را براي امت معين و نصب كرده و مردم را به اطاعت از آنان فراخوانده است، در پاسخ بايد گفت: اين امر دلايل بسياري دارد؛ از جمله اينكه: چون خداوند براي مردم حدود و چارچوبهايي را مشخص كرده و مردم امر شدهاند كه از اين حدود تجاوز نكنند تا دچار انحراف و فساد نشوند. و اين امر محقق نميشود مگر اين كه خداوند براي حفظ اين حدود امين و حافظي قرار دهد تا مردم را از تجاوز و تعدّي نسبت به اموري كه از آن منع شدهاند، باز دارد. دليل ديگر اينكه: هيچ كسي لذت و منفعت شخصي خود را به خاطر اين كه مبادا جامعه دچار فساد شود، ترك نميكند. خداوند امام را به عنوان قيّم و حافظ حدود الهي قرار داده تا مردم را از فساد باز دارد و احكام و حدود خداوند را بين آنها به اجرا درآورد.
از ديگر دلايل نصب امام اين است كه ما هيچ فرقه و ملتي را پيدا نميكنيم كه بدون امام و سرپرست بتواند به حيات خود ادامه دهد، و همه فرقهها و ملتها در امر دين و دنياي خود نياز به قيم و رئيس دارند. از اين جهت حكمت خداوند ايجاب ميكند كه مردم را به حال خود رها نكند، در حالي كه بر اساس علم و حكمت خود ميداند كه وجود امام براي مردم ضرورت دارد، و قوام حيات و اجتماع مردم به امام وابسته است؛ امامي كه مردم به وسيله او با دشمنان خود ميجنگند و اموال را به دستور او بين خود تقسيم ميكنند، و او حافظ جمعيت و يكپارچگي و جماعت مردم و مانع افراد ظالم در برابر مظلوم است.
دليل ديگر نصب امام از جانب خدا اين است كه اگر خداوند امامي را كه قيّم و امنيت بخش و حافظ مردم و امانتدار خداوند است نصب نكند، هر آيينه امت از هم فرو ميپاشد و دين از بين ميرود و سنّتهاي پسنديده و احكام الهي دچار تغيير ميشود، و بدعتگزاران چيزهايي را به دين ميافزايند، و ملحدين چيزهايي را از آن ميكاهند و دين بر مسلمانان مشتبه ميشود. و ما ميدانيم كه مردم از نظر درك، ناقص و محتاج و غيركامل هستند، و در بسياري چيزها با هم اختلاف دارند و داراي هواها و اميال نفساني و حالتها و خصوصيتهاي فكري گوناگون ميباشند. بنابراين اگر براي چنين مردمي امام و سرپرستي قرار داده نشود تا حافظ دين و تعاليم رسول9 باشد، به همان دلايلي كه بيان گرديد، مردم دچار فساد و انحراف ميشوند و شريعتها و سنتها و احكام و حدود الهي و ايمان تغيير خواهد كرد و در اين صورت همه مردم به تباهي و گمراهي كشيده ميشوند». (ابن شعبه حرّاني، 1408، بخش سخنان امام رضا7).
2. دخت گرامي پيامبر اكرم9 در مقام دفاع از امامت ميفرمايد: «پروردگار تعالي، اطاعت ما خاندان را سامان بخش امور اجتماعي و امامت ما را نگاه دارنده امت از اختلاف قرار داد.» (پيشين، طبرسي 134).
همچنين از سخنان و رهنمودهاي مولاي متقيان علي7 به خوبي ميتوان راز سكوت بيست و پنج ساله وي و راز قيام و اقدام او براي اجراي حق و عدالت و تبليغ اسلام واقعي را يافت. آن حضرت وقتي حكومت ظاهري و رياست را موجب تفرقه و بر هم ريختن شالوده وحدت امت اسلامي ميبيند از آن صرفنظر ميكند و هر جا كه انحراف از حق و عدالت را مشاهده ميكند و يا ميبيند خطري اصل دين اسلام و سنت پيامبر9 را تهديد مينمايد هرگز مصالحه و مسامحه نميكند. حضرت در يكي از نامههاي خود در نهجالبلاغه ميفرمايد: «وقتي ديدم مسئله مردم، مسئله حكومت نيست بلكه امت از اسلام دور ميشود و اسلام مورد تهديد قرار گرفته است، براي حفظ اسلام به ميدان آمدم تا رخنه و آسيبي به اسلام نرسد و حفظ اسلام در نظر من از حكومت بر شما مهمتر بود.» (نهجالبلاغه، نامه 62)
امام علي7 چشم بيناي اسلام و حقيقت هميشه تاريخ، اسوهاي جاودانه براي مناديان وحدت و مدافعان راستين اسلام است. آن حضرت به خوبي عوامل گوناگون انحراف و انحطاط مسلمين را مورد اشاره قرار داده است و يكي از مهمترين اين عوامل را بيتوجهي به تعاليم واقعي كتاب الله و سنت پيامبر اسلام9 و عامل ديگر را تشتت و تفرقه ميداند.
امام دليل اين درد بزرگ فرهنگي و اين انحراف عميق فكري را چنين باز گو مينمايد: «لانّ الضلالة لاتوافق الهدي و ان اجتمعا». هرگز انحراف و كجانديشي با راه رشد و هدايت يعني اسلام قابل جمع نيست. اگرچه هر دو جلوههايي دارند، ولي بالاخره يكي حاكم و ديگري محكوم و در انزوا خواهد بود. جامعهاي كه تحمل پذيرش حق و اسلام راستين و عدالت و برابري و وحدت و اخوت را ندارد يعني آمادگي پذيرش حاكميت كتاب خدا را ندارد و به طور طبيعي پيرو آمال و اميال حاكمان قدرتطلب و منفعتپرست خواهد بود.
امام علي7 گويا فتنه شوم تفرقه و تشتت امت اسلامي را در آينه تاريخ ميديده است كه دلسوزانه ميفرمايد: «من در شگفتم و چرا شگفتي نكنم از خطا و كجروي فرقهها و اختلاف حجتهايشان در دين خدا، اينان نه پيرو سنت و ميراث پيامبر9 خدايند و نه به گفتههاي وصيّ او عمل ميكنند، و نه ايمان به غيب دارند و نه از عيب يكديگر در ميگذرند، بر اساس شبهات عمل ميكنند و در شهوات سير ميكنند، معروف در نزد آنان همان چيزي است كه آنان تشخيص ميدهند و منكر نيز چيزي است كه آنان منكر ميدانند، هر يك خود را پناهگاه و تكيهگاه ديگران ميشمارد، گويي هر يك از آنان خود را امام خويش ميپندارد و حكم خود را، بيتشويش ميداند...» (نه
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۴۸۶ در تاریخ شنبه ۵ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۴۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.