دوشنبه ۲۸ آبان
بازنگری شغلی!
ارسال شده توسط رضا عباس موحدی(الغرض) در تاریخ : دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ ۱۵:۴۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۲۶ | نظرات : ۴
|
|
سلام به دوستان و همکاران عزیزم؛
امروز بیستمین سالروز شروع فعالیت شغلی من است.
در این مدت طولانی همواره کوشش کردم تا با تکیه بر وجدان و اخلاق حرفه ای و بکارگیری اندوخته های علمی و عملی که از اساتید بزرگی به ارث برده ام، در دفاع از حقوق مردم راه درست را برگزینم. در تمام این مسیر دشوار چه بسیار احکامی صادر شد که تیغ سنگین اعدام و حبس ابد را از روی آنها برداشت و در این راه تنها نبودم که در آن سوی میز علی رغم برخی تیرگی ها بودند قضات باوجدانی که ظلم را برنمی تافتند و موکلینی که با صبر و شکیبایی خود فرصت اتخاذ تصمیم و روش دفاعی مناسب را برای اینجانب فراهمکردند. اکنون که به بایگانی دفترم می نگرم، بر خود می بالم که تاکنون لغزشی نداشتم و دست به گناه نیالودم و با کمی و زیادی حق الزحمه مدارا کردم. بسا کسانی که در عین تنگدستی زحمت حقیر را هرچند اندک به وسع خویش قدر دانستند و بسا کسانی که در عین توانگری و احقاق حق از پرداخت آن امتناع کردند و خستگی را بر تنم نشاندند که از هر دو ممنونم و گله ای نیست و حلالشان باشد. تمامی آنها مختومه شد و برای من خاطره ای از تک تک آنها مانده. خاطراتی از هزار لای هر پرونده، ناسخ و منسوخ قوانین، گشت و گذاری در ماده ها و تبصره ها از قوانین مختلف، در این راه به شهرهایی سفر شد با فرهنگهایی آشنا شدم، با مردمی برخورد کردم که خوب و بد، نتیجه آن کوله باری است از خاطره و تجربه. اشکها و لبخندها را نه در فیلمهای بلند و فاخر سینمایی و دیالوگهای از پیش تعیین شده که در واقعیت زندگی دیدم و چه زیبا بود. اشکهای چشم نواز زنی را دیدم که همسرش از چوبه دار رسته بود. ضربان قلب نوجوانی را حس کردم که دیگر از روی امید و دیدار پدر که نه از پشت میله های زندان ابد بلکه آغوش به آغوش نواخته می شد و تن یکدیگر را از اعماق وجود لمس می کردند. شوق زندگی را در پاهای مردی دیدم که در صحن دادگاه می لرزید و با شنیدن رای برائت شل شد و زانو بر زمین سائید. بوسه های مهر و دوستی که بعد از 45 سال اختلاف به گونه های یکدیگر زدند که حتی در آن زمان من به این دنیا نیز نیامده بودم. همه اینها را دیدم و خدا را شاکرم. بی تردید تلخی ها و ناعدالتی هایی را نیز دیدم که عذابش برای مسبب آن خواهد ماند و در این لحظه جایی برای بیان تلخی ها نمی بینم. ولی دوستان بدانید که وکیل شما هر کسی که باشد اگر با وجدان باشد، فردی است تنها که از سوی هیچ کسی حمایت نمی شود. نه از قاضی نه از طرف مقابل شما و وکیل وی و نه از خود شما تا زمانی که به حق خود نرسیده اید و نه حتی از سوی وجدانش تا زمانی که به خواسته مطلوب شما نائل آید و این بارزترین خصوصیت شغل وکالت است و در تمام مدت باید به جنگ تفکر غالب برود تا او را به افکار خود نزدیک کند و این مهم با واکنش های مادی و فیزیکی که در سایر مشاغل رخ می دهد، بسیار متفاوت است. با همه این اوصاف این حقیر پرمدعا در کار خود چونان موجود نجیب و زحمتکش پای در گل مانده که خود نیازمند وکیل دیگری است هرچند مجرب ترین همکارانم نیز توان یاری ندارند وقتی در آن سو به تاریکی اطاقی می رسی که دستی بر کلید چراغ آن قرار دارد و جلوی ورود روشنایی حقیقت را می گیرد.
در پـایـان امیدوارم مسیر زندگی تک تک شما عزیزان صاف و روشن بوده و همواره در عافیت بهسربرید.
یا حق
رضا عباس موحدی
www.movahedi.org
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۵۹۱۵ در تاریخ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ ۱۵:۴۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.