افراغ در لغت به چه معنا است؟
ریختن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (تفلیسی ). تهی کردن . خالی کردن . فروریختن . بریختن . (یادداشت دهخدا). ریختن آب . (از اقرب الموارد).
ریختن خون . (منتهی الارب ) (آنندراج.)
آب ریختن بر خود. (آنندراج.)
آب پر کردن درون چیزی . (آنندراج.)
ریختن طلا و نقره آب شده در قالب ، چنانکه ریخته گر بریزد . در قالب ریختن طلا و نقره ذوب شده . (از اقرب الموارد.)
تصفیه حساب . رسیدگی به محاسبات: و کتبه ختای به افراغ محاسبات مشغول گشتند. (جهانگشای جوینی.)
وارونه کردن ظرف برای ریختن آنچه در آن هست . (از اقرب الموارد). و آکنده کردن درون چیزی را.
افراغ در اصطلاح به چه معنا است؟
افراغ نام محلی در مکه است.
افراغ درختی است شبیه به درخت انجیر که شباهت به درخت انجیر دارد بلکه میتوان گفت که خود نوعی درخت انجیر است که بسیار بلند شو پر شاخه و پر سایه میباشد .در قدیم الایام در دشت اردن بسیار بود و در مصر و فلسطین اشغالی , لکن از آن درخت در اردن به جز اندک تعدادی آن هم در نزدیکی اریحا وجود ندارد و متقدمین در فراهم کردن آن ثمر بسیار اقدام مینمودند.سختی و سنگینی چوبش معروف است و برای بنای خانه ها در کار و از سرو ارزانتر بوده استو حتی بعضی تابوت های مصریان را که از این چوب بوده است در این ایم یافته اند که با وجد گذشت مدت 3000 سال از ساخت آن ها هنوز به حالت اصلی و اول خود باقی است.