سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کمی بیشتر از صمیمی! (5)
        ارسال شده توسط

        سمیرا شریفی (آسمان)

        در تاریخ : پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۰۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۰۳ | نظرات : ۱۶

        به نام او که روشنی بخش جان است
         
        گاهی وقتها، البته نـــــــــــــــــــــــــه بیشتر وقتها، سر و کله ی این کودکِ درون امروزی پیداش می شه و شروع می کنه به ریخت و پاش کردن و بهم ریختن خونه دل...
        امان از روزی که بخوایم باش لجبازی کنیم، چنان گریه ای سر می ده که تمام مرغهای آسمونو به گریه می ندازه که حرف، حرفِ خودش باشه
        خب بچه ست دیگه، نمی شه کاریش کرد، بالاخره یه جوری دلمون واسش می سوزه، ولی امان از دلسوزیهای بیجای ما که باعث تخریب و رشد اون می شه
        شاید به ظاهر بزرگ شده باشیم ها، ولی همین که بخوایم به این کودکه بها بدیم، تمام باورهای بزرگی خودمونو زیر سوال می بریم! به همین ســــــــــــــــــادگی....
        طوری که ما هم می شیم همراه او، حالا به جای اینکه کمکش کنیم بزرگ بشه و متوجه اشتباهش بشه، شروع می کنیم به بهونه گرفتن، گریه کردن، این پا و اون پا کوبیدن روی زمین، گاهی وقتها کم میاریم و دهن کجی میکنیم، آره ما هم می شیم همون کودکـــــــــــه....
        اصلا یادمون می ره که سنی ازمون گذشته و خیر سرمون بزرگ شدیم، هر چند بزرگی به سن و سال نیست ها، ولی خب اخه موئی سفید کردیم و به اصطلاح شدیم پیر بزرگ...
        آره گاهی وقتها به احترام همین موی سفیدمون بوده که به حرفمون بها دادند، ولی امان از روزی که بزرگیمونو با همراهی با این کودک درون زیر سوال ببریم!!!
        میشیم قد یه بچه سه چهار ساله، شروع می کنیم به مو و مو کشیدن برای گرفتن حقمون، گرفتن اسباب بازیمون...
        نمیدونم کی میخوایم بزرگ بشیم، کی میخوایم، دست از این لجبازیها و بچه بازیهامون بر داریم
        خب آره کودکی هم عالمی داره، اما گذشت اون دوران، الان دیگه وقت این بچه بازی ها نیست وقت این مو کشیدن ها نیست
        چیه حقتو خوردن، اینجوری میخوای حقتو پس بگیری؟!!!
        کــــــــــم اوردی، بچه محل جمع می کنی؟!!! سر اون یکیو زیر آب کنی؟!
        نــــــــــــــــــه این راه بزرگ شدن نیست....
        از حقت دفاع کن و اسباب بازیتو پس بگیر، ولی نه با خراب کردن اون
        و با زور و بازوی بچه محل هات
        خودت باشششششششششششششش
        گاهی وقتها دوستی کردن بهتر از هر دعوائیه
        الگو باش واسه اون بچه....
        نه اینکه خودتو به بچگی بزن
        بزرگ شدی....
        اینو همه میدونند...
        یکمی به خودت بیا...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۰۶۶ در تاریخ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۰۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1