سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ولی خوب است
        ارسال شده توسط

        آرزو حاجی خانی

        در تاریخ : دوشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۲ ۱۲:۵۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۳۴ | نظرات : ۴۷

        وقتی به فکر غارت مزرعه ی تنم می افتی هم خوب است از آن جهت که هنوز دستت به مزرعه می رسد.
        طغیان می کنی ولی خوب است.
        زخم می زنی ولی خوب است.
        ماسه ها می گویند پیوستگی ام را از هم بپاشان ولی آرامم می کنی.
        تن مخدوش شده ام را ترمیم می کنی.
        ودریا می کوبد.
        هرچند که پسر بچه ای از کیف مادر بزرگش یواشکی پول برمی دارد، امامی خواهد برای دختر همسایه لواشک بخرد.
        هرچند که شبهایی آرامشم را بهم می زنی وفقط برای تبلور لحظه ای نگاهت تا صبح بیدار می مانم اما شب، هیجان عجیبی به من دست می دهد ،باتنگ ترین احساسهاکه می شود به گذشته برگشت ویک مهرکوچک محدود شده در لواشک را جبران کرد.
        تورااز گذشته بیرون آوردوگفت که ببین من اینجایم.
        درزیرسرت وقتی به خواب می روی.
        تورااز گذشته بیرون آورد
        وگفت
        ببین من اینجایم
        پراز پرِپرنده ای که به تو قول داده بودکه یک آرزو بیشتر نخواهم داشت.
        .........................
        آرزوحاجی خانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۸۵۵ در تاریخ دوشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۲ ۱۲:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2