کسی گفت آمدی ،گفتم خوش خبر باشی،گفت آنکه تو را شوق زیستن داد ، آمد و رفت ، گفتم چه بی خبر، گفت نازگلان بی خبر آیند و روند ، گفتم دریغا عاشق دربدر .
من سلام تو را پاسخی میگویم با طنین آواز چکاوک های عاشق وکنار تو فرشی میگسترانم از حریر نگاهم تا در آبادانی شهر کوچک دل توهمپای لحظه های خلوت یگانگیت باشم .
در واپسین نفسهای روز چشمهایت را به نظاره نشستم دیدم غروبی ندارد .
کسی گفت فقط خوبی است که میماند از آدمی به یادگار . گفتم بدی هم میماند ، کسی نمی آردش بیاد .
من آموختم و آموختم به همه آنهایی که با من بودند ، در زندگی به همه کمک کردن در حد توان ، که این نیاز هم زیستی و انسان بودن است .
در زندگیتان حرمت نگهدارید تا پایدار باشید در با هم بودن ، که بی حرمتی پایه های زندگی را سست خواهد کرد .
در زندگیتان تلخ وشیرین بسیار است ، ببخشید و در بخشیدن پیشقدم باشید تا محبوب شوید .
در زندگیتان دیگران را و داشته هایشان را به رخ همدیگر نکشید .
زندگی کنید برای خودتان و نه دیگران ، غصه گذشته را نخورید و نه حرص آینده را ، در حال زندگی کنید و برای آینده برنامه ریزی .
اگرمیدانستیم برای چه خلق شده ایم در زندگیمان مشکلی وجود نداشت، ما خلق شده ایم که به یکدیگر عشق بورزیم و دوستدار هم باشیم ، روحی که در وجود ما دمیده شده سرشار از زیبایی ، مهربانی و لطافت است .
بیا باران زمین شاید فضای مبهمی باشد . درون سینه ها عشق کمی باشد . تو اما سیراب کن گلبوته های عاشقی را تا برای قلب عاشق مرهمی باشد . بیا باران درون قلبهای خسته مأوا کن . بشوی از دل غم بی همدمی را و کنار بیکسی یک لحظه غوغا کن ، سپس با قطره هایت عشق را احیا کن . بیا باران به آنانی که میخوانند اینها را بگو که من هماره دوستیشان را به عشقی پاک در بازار قلبی بی کینه سودایم ، اگر دارند ، بسم الله .
انسان باید آنقدر خصلت خوب و هنر خوب داشته باشد که نواقص و عیوب ظاهریش زیر لوحه خوبیهایش قرار گرفته و به چشم نیایند .
هیچوقت هیچ کسی را به هیچ دلیلی مسخره نکنید ، هر کسی برای خودش شخصیتی دارد ، به دیگران احترام بگذارید برای حفظ حرمت خودتان .
وقتی میخواهید مطلبی را به کسی بیاموزید در حد فهم آن شخص توضیح دهید نه در سطح دانش خودتان .
حداقل یک دوست خوب و مورد اعتماد برای خودتان داشته باشید و آنرا حفظ کنید .
ضعیف ترین انسانها آنهایی هستند که دوستی برای خودشان ندارند .
اگر کسی به شما اعتماد کرد در بدترین و بهترین و خلوت ترین لحظه ها به اعتمادش خیانت نکنید .همیشه خدایی هست .
سخت ترین لحظه در زندگی زمانی است که حتی نزدیکترین افراد خانواده انسان را درک نکنند و نبینند و نفهمند .
من بدیها و خوبیها را موشکافی کردم و به این نتیجه رسیدم که خوبترین خوبیها کمک کردن به دیگران است و بدترین بدیها بی احترامی به دیگران و مسخره کردن آنها بخاطر موقعیت اجتماعی و وضع ظاهری و طرز تفکرشان است .
من همیشه زندگی را زیبا می بینم . چون دوستانی دارم که تندیس واقعی جوانمردی هستند .
اگر احساس کردید که یک خلأ خالی در زندگیتان وجود دارد ، عاشق شوید وبه دیگران عشق بورزید ، این جای خالی عشق است .
با کودکان در حد فهمشان صحبت کنید . اگر حرفی زدند یا کاری کردند که اشتباه بود این کار به نظر ما اشتباه است ، آنها این موضوع را نمیدانند ، کودک شوید و کودکانه به آنها بفهمانید که کارشان اشتباه بوده است .
این شما هستید که مشخص میکنید دیگران با شما چگونه رفتار کنند .
تلاش کنید به توان خودتان متکی باشید و از ایده ها و سرنوشت دیگران درس بگیرید و نیکوئیها و رمز موفقیت آنها را در زندگی بکار بندید .
در مورد دیگران همیشه مثبت اندیش باشید و قبل از شناختن آنها در موردشان قضاوت نکنید .
همیشه متواضع و فروتن باشید ، حتی اگر در بالاترین موقعیت اجتماعی قرار گرفتید و به این نکته توجه کنید که : صعود سرآغاز سقوط است .
اگر به پست و مقامی رسیدید خویشتن دار باشید و به این بیاندیشید که این موقعیت قبل ازشما در اختیار کس دیگری بوده و بعد از شما هم به فرد دیگری سپرده خواهد شد و ماندگار نیست .
رفتار فعلی شما موجب قضاوت در مورد شخصیت آینده تان میشود ، پس سعی کنید طوری رفتار کنید که آیندگان فقط شنونده خوبیهای شما باشند .
همیشه به آرزوهای بزرگ فکر کنید حتی در تخیلاتتان ، چون شما فراتر از اندیشه تان هستید ، پس اندیشه هایتان را بارور سازید ، شما میتوانید .
اگر در کاری به نتیجه نرسیدید ، نا امید نشوید ، کمی بیشتر فکر کنید .
لحظه های زندگیتان را شما خلق میکنید ، پس در همه حال شاد باشید تا دیگران به شما و شما به آنها نزدیکتر شوید .
همیشه بخندید حتی زمانی که فکر میکنید کاملاً بد آورده اید .
ترنم باران ندایی بود که مرا به خویشتن خویش رهنمون کرد تا دریابم که بارش عاطفه از آن من است در فصلی که فقط من در آن زندگی میکنم.
من در بهار خودم را سرودم و در پائیز خودم را تفسیر کردم و دریافتم خودم مکمل خودم هستم بی نیاز از عشق.
من احساساتم را بایگانی کردم تا فضای کافی برای اندیشیدن داشته باشم.
باورها را باید حلاجی کرد و به عشق اندیشید، پایدارترین باورها پایه هایی سست دارند .
وقتی احساس کردم بهترین هستم و به خودم بالیدم، تازه فهمیدم که در در ایستگاه نادانی جامانده ام.
من وقتی که از روزنه واقعیت به خودم نگریستم باورم شد که تمام دیدگاههای من فقط احساس من بودند، سپس خودم را آرام پذیرفتم.
من زمانی فهمیدم واقعیت را با احساس پذیرفتم که آنرا با احساس از دست دادم.
احساسات اساس سستی دارند آنچنان که با یک نسیم فرو خواهند ریخت.
شگفتی دوست داشتن در این است که فقط دوست داشته باشیم.
پائیز به من آموخت که بهار با همه سرسبزیش و تابستان با تمام نشاطش در برابر واقعیت رنگ میبازد.
در سکوت زرد پائیز دریافتم که هیچ چیزی ماندنی نیست حتی خود پائیز.
فصلها می آیند و می روند، تفکرها دگرگون میشوند، و ما همچنان خودمان هستیم بدون تغییر.
بیایید آنچنان که هستیم خودمان را بپذیریم .
اگر آنقدر که به مردگانمان فکر میکنیم به زندگانمان فکر می کردیم زندگی ما کسل کننده و مغموم نبود .
آنها که میمیرند و ما در غم از دست دادنشان گریبان پاره میکنیم ، همانهایی هستند که وقتی زنده بودند برای ما بی اهمیت بودند حتی هنگام دیدار کردنشان .
علی صمدی