سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        جانم سلام، حالِ شما؟ خوب و بهتری؟
        ارسال شده توسط

        احمدرضا زارعی

        در تاریخ : شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۲۲:۵۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۲۶ | نظرات : ۲۱

        سلام عزیزانم، دوستانم، یارانَم...
         
        خواستم تا به نثر نویسم، نشد. دل که به غلغله افتد، جز به نظم آرامشش نیست...
         
         
        جانم، سلام؛ حالِ شما؟ خوب و بهتری؟
        خواهم به پایِ عشق، ببازم یکی سری
        چشمم به چند حرف و کلامی که خورد، سوخت!
        دانم کز این جماعَتِ بی خیر، بگذری
         
        شاعر که بود و شعر کجا بود و این و آن!
        هر کس معلمی شده؛ هر گوشه نکته دان
        آن با یکی کلامِ چو آتش، به این پَرَد
        این در غرور سوزد و جوشد سَرِ همان!
         
        در شعرها، بهانه ی امروز آورند
        بر هرکه، هرچه، نوشتست و، هست؛ داورند!
        نظم است، یا که نثر؛ مهر و معرفت کجاست؟!
        آبی ز روی عافیت، از عشق، می برند
         
        گفتند با دلم: "تو کلاسیک باش و، باش
        ما هم مدرن و پُست نویسیم، و این به جاش
        معنای گفته ات چه غریب است و عن قریب
        گُم می شوی؛ خلاص کن؛ جدا از این تلاش"
         
        رودی ز قرنِ چار، خروشید و نیز هست
        از قرنِ پنج و شش، پَرِ فِردوس بوده است
        فَرُّخ شدم، ز عنصرِ شعری که خیر داشت
        هم در نظامِ لطف، خدا بود و می نشست
         
        سعدی اگر به شعر، به دردی اشاره کرد
        پندی نمود و دولَتِ حق را نظاره کرد
        حافظ کجا غرور به بازار می فروخت؟!
        ابرویِ عاقبَت، ز نجابَت، نگاره کرد
         
        فردا! چه گویَم از هدفِ شعر های ما؟!
        دردا که دیده بسته شود؛ قرن ها رها
        مرد است آنکه دولَتِ باقی طلب کند
        شاه است آنکه صحبتِ او شد فقط "خدا"
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۶۲۵ در تاریخ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۲۲:۵۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3