سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 20 فروردين 1404
  • روز ملي فناوري هسته اي
  • قطع مناسبات سياسي ايران و آمريكا، 1359 هـ‌.ش
11 شوال 1446
    Wednesday 9 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      چهارشنبه ۲۰ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      کلام آخر
      ارسال شده توسط

      منوچهر فتیان پور (راد)

      در تاریخ : ۵ روز پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۶ | نظرات : ۲

       
      قسمت سوم : خوابگاه
      اگر وجود خدا “باورت” بشه خدا یه نقطه می‌ذاره زیر باورت و “یاورت” میشه…
      سلام عمو آرتین خوبی نفسم ،حالم خوب نبود دورم شلوغ بود ولی نزا شتیم کسی متوجه مریضیم بشه وقتی بیدار شدم زنگ می زنم بهت می بوسمت .
      خُب در واقع کار خوبی کردین مریضی ها  موقتی هستن نباید اسم سرطانی روی خودت بگذاری  آن وقت توی بخت و اقبال خودت بزنی  که در دید مردم فرد مریض ونا سالم بنظرم  توکل بخدا کن
      خیره اینشاءالله
      ببین عمو زندگیم ،اگر شد 2میلیون برام واریز کن  می خواهم برم نوخان هام  و درست کنم شکستگی دارن یه مقداری میوه خرید کنم خودم تقویت کنم اگه واقعاً می خوای خودت  تقویت کنی باشه واریز می کنم
      ببین عمو آرتین به این اذان که داره می خونه می خوام نماز بخونم قسم ،اول خدارو دارم بعد تو روآنفلانزا گرفتم  پلاکتم پایین  15 میلیون بدهکارم الان هیچی توی کارتم نیست به جون بابام از روی شما دیدم که بهت  میگم   پول می خواهم ناراحت شدم   گفتی ندارم باشه دیگ بهت نمیگم  می سوزم می سازم عمو مگه نه قرار شما شوهرم بشی من که دوست دارم زن تو بشم خیلی ازخودم متنفرم گفتم بیدار شدم پیام می دی 5میلیون  واریزکردم برو دکتر  کمی را بزار تو جیبی ات توجه به من نکردی دوست داشتن تو اینه  الان توی شرایط سختی هستم و اصلاً واسه ات مهم نیست  ببخشید من هم نمی تونم با مردی ازدواج کنم که نتونه خرجم و بده فکرات بکن تا ساعت 9 شب منتظرخبرت هستم می بوسمت دوست دارم .
      ببین   پارامیس  جان آمدم منزل متوجه شدم باد کولر گرمه رفتم سراغ کولر ساز آوردم گفت
      هم گاز خال کرده هم روغن ریزی داره منتظرم تا شنبه  تا بیان تعمیرش کنن  گیرافتادم من ام دستم خالی  
         سال گذشته چهل میلیون  خرج کردم نتیجه ایی نگرفتم حالا زنگ زدم جواب ندادی
        ببین عمو آتین  سه دقیقه تا ساعت 9 مانده اگه پول نریختی  بحساب  دیگه هیچ وقت اسم مرا نیار خدا حافظ 
      سلام پارامیس خانم گوشی توی دستم خوابم برد آمدم جواب بدم قطع شد  چند بار زنگ زدم جواب ندادی ،آرتین ببین پول نریختی واسم هیچ ،این بی اهمیتی شما را از یاد نخواهم برد شب بخیر                                                                                                           
      وقتی چشمانم را باز کردم آفتاب دقیقاً وسط اتاق بودبا نگاهی خواب آلود به ساعت  موبایل روی پاتختی ساعت9:21دقیقه صبح نشان می داد زیر لب زمزمه وار گفتم خوابم موندم درحالیکه نشسته روی تخت بودم با دست سعی داشتم موهایم را مرتب کنم متوجه پیامکی شدم باخودم گفتم اول باید برم آرایشگاه موهام را به یاد سال های گذشته کوتاه کنم آخه کسلی  وبی خوابی چند روزه اخیر بد جوری کلافه ام کرده بود این بود پس از اصلاح  آمدم سریع رفتم حمام بعد کت وشلوار پوشیدم رفتم سراغ دادشم که با او مشاوره کنم از دور متوجه شدم انگار با یکی داره حرف می زنه رسیدم نزدیک دادشم گفتم سلام داداش  آمده ام با شما در مورد خواستگاری حرف به زنم
       مخصوصاً زمانی که پارامیس پیام داده بود ومن متوجه نشده بودم
      تماس گرفتم با پارامیس با قورت دادن آب دهانش  گفت بله بفرمایید می شنوم
      گفتم تماس گرفتم که از حالت باخبربشم ، حالم خوب نیست من با شما قهرم شما چطور، پول داری برا کولرت هزینه کنی اما برا من نداری برم دارو بخرم ؟
      گفتم اول اینکه اگر کوتاهی کردم بنظرتون عذر خواهی می کنم بعداً لطف کن  یه مروری کن به گفتگوها انجام شده و پیامک های نوشته شده  کجاها اشتباه داریم
      دوم اینکه من هم سوالاتی از شما دارم میشه بفرمایید  چند بار به این مشکل بیماری مبتلا شدی؟
      تا گفتم سوماً  گفت ببخشید تا حالا بهش فکر نکردم بعداً درموردش حرف می زنیم فعلاً مهمان داریم  قطع می کنم خدا حافظ...
      بعد از قطع تماس داشتم یه حساب سرانگشتی پیش خودم می کردم اگه پارمیس به خواددر ماه چهار بارطلب پول کنه ودر مجموع ماهی 20میلیون بهش بدم  در سال میشه 240میلیون
      وبا پنهون کردن خود وهر بار به نوعی با روش غیر منطقی در خواست کنه نتنها سرمایه ام از دست رفته وبا تورم شدید اقتصادی بیچاره می شم و زندگیم از دست  می ره باید فکر اساسی کرد چون در مرحله اول بفکر نجاتش باشم یکی تنها نه باشه دوم این که سرو سامون بگیره وسوم اینکه با تحت پوشش من امنیت براش تامین کنم نزارم عمرش به فلاکت بره ،خوابگاه جایی برای افرادخانواده با اصل نصب نیست وبخواد  بیکار باشه خُب ایشون یه جوری می خواست  با جملات نفسم ، عشقم ...
      مرا بسوی خود جذب کنه وبه من پناه آورده   غافل از اینکه من  دوست نداشتم ای دختر در خوابگاه باشه وخواستم اورا هم امتحان کنم واقعاً می خواد ازدواج کنه یا  اینکه بیشتر به همان ضرب المثل می مونه دونه میریزه وقصد فریب داره یا تا (پول داری نوکر بند کیفت هستم) هست  من که تنها نیتم این بود اورا به کانون گرم خانواده بر گردونم تا در اجتماع ناپاک آلوده نشه وکسی اورا گمراه نکنه وبه لطف خدا تا حال موفق بودم  شدم حالا که در کنار خانواده هست دیگر نیازی به کمک مالی نیست چون یه ضرب المثل هست که می گه چراغی که به منزل رواست  به مسجد ومیخانه حرام است وباید زندگی خودم را سرپا نگه دارم
                                                                     پایان
      نویسنده :منوچهر فتیان پور(راد)

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۵۴۳ در تاریخ ۵ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1