سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 9 تير 1403
    23 ذو الحجة 1445
      Saturday 29 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۹ تير

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ردپا
        ارسال شده توسط

        مریم عادلی

        در تاریخ : ۲ هفته پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۰ | نظرات : ۷

        🌷درودی میدهم برجمع نیکان🌷
        🌷سلامی بردرشت وریزبینان🌷
         
        آورده اند در روزگاران پیش دربیشه ای پس وپیش،حیوانات به خوبی و خوشی درکنارهم روزگار می گذراندندی.اوضاع بروفق مراد بودی وبه دور از ظلم واستبداد ودل ها از صفا و آرامش سرشار واز سلطان سیاهی بر کنار قصه ،قصه ی یار بودی و زیبای نگار...
        روزهابه لطف یزدان دادار می گذشتی وشب ها نجوای دعاگران به آسمان می نشستی.
        روزی از روزها،جان آفرینِ آفرین وجود به شکرانه ی شاکران آن دیار خورشید عالم تاب را چون روزهای پیش بگماردی تا روزی دیگر را رقم زدی ونقشی دیگربراریکه ی منقوش هستی قلم...
        خورشید که ظاهر شدی موجودات ازپنهان گاه هزار پودخودبیرون جستندی تا آستین بالا زدندی و کارهای پرتکرار خویش رابرتکراری دوباره سوار کنندی
        در های وهوی عرق ریزان روز ،زیر نور خورشید عالم فروز ،ناگهان آوازی ناهنجار چونان هزار طبل هزار پود برپیکره ی بیشه پدید آمدی .سنجاب سرخروی دوان دوان بالاوپایین می پریدی که خانه ام سوخت، هر چه کردمی شدش دود و 
        روزگارم همه آه واندوه.‌..
        جملگی برتمثال سنجاب چشم دوختند ی  که چه همی گوید وچه براو آمده بودی...
        هدهد زیرک ،چشم وچراغ حیوانات کهل و کوچک ،حیوانات بیشه را به سکوت فراخواندی تا سنجاب حال واحوال خویش را روشن تر وبهتر بگفتی
        سنجاب روکردی به هدهد زیرک و این گفتی که هرچه درانبارداشتمی وازبرای روز مبادا گذاشتمی ،دزدان ببردندی 
        وانبارم را چونان کف دست خالی نمودندی.
        غم بر وجود هم جواران نشستی چونان
        خاکستر بر زمین وانگشت بردهان
        وهمه مبهوت وحیران و هراسان...
        همهمه ها بالا گرفتی .هدهد زیرک سکوتی دوباره را درخواست نمودی بل اندیشه ای راست نمودی چراکه امروز سنجاب متضرر بودی وروزهایی آتی بی شک سنجابانی دیگر و سایر حیوانات رادزد یار می شدی و انبان خالی...
        هدهد بگفتی که هیچ نگرانی به خود راه مدهید که با تدبیری که خواهیم ساخت ی  هیچ دزدی مرهد وازچشم تیزبین ما جان به در نخواهد بردی  تا چاره ی کار دردستان من ومابودی.
        جملگی شادمان از سخنان نافذ هدهد،گفتار اورا تایید نمودندی.
        هدهد ادامه دادی رد پای دزد ،هویت او را آشکار نمودی که در این کار سخت خبره بودمی.
        رد پایش را تا مخفی گاهش خواهیم برد ی تا براودست همی یابیم و داد سنجاب را از اوبستانیم .امشب را در استراحت گاه خویش چشم بر هم نهید وآسوده خوابید که اطمینان است امشب دزد دیگر برما شبیخون نخواهد زدی .مانیز کار خود از فردا شروع نمودی.
        گفته ی هدهدبرای همه سند بودی وانکار سخنان اوچون گتاه کبیره به درگاه لایزال بزرگ بود .
        شب چهره نمودی وستارگان برآسمان مستولی شدندی چونان قطرات شبنم برفرق گلهای بهار...
        حیوانات را خواب شبانه بگرفتی وآسوده خوابیدندی چرا که هدهد زیرک اطمینان داده بودی که دزد ،آن شب را نخواهد آمدی وبافراغ بال سربر بالین شب بنهند.
         
        نیمه های شب راسوی بیشه زار خرامان خرامان وپاورچین پاورچین،شاخه ی پر برگ درختی را کشان کشان همی می‌برد وطریق طی می‌نمود تا به درب انبار سنجاب رسیدی.آنگاه دوباره راه برگشت درپیش گرفتی وبا شاخه ی در دستش تکرار کار پیش کردی و راه را جاروب نمودی ،هرگامی که به جلو می گذاشتی،رد پشت سرخود را پاک می نمودی
        خرگوش پهن گوش که با نقشه ی از پیش 
        کشیده شده ی هدهد ،کار اورا نظارت کرده بودی تا مچ حیوان خاطی را سخت بگرفتی ودر انظار عموم به تماشا گذاشتی ،ریزودرشت را از قلم ننداختی
         
         
        بلی همراهان نیک اندیش،ونیک کردار
        خرگوش پنهانی وبالفور درب خانه ی حیوانات رامی زدی وحیوانات هم یک به یک ،هم راخبردار می کردی وآنگاه خرگوش پهن گوش قال برآورد که هر که در خانه خسبیدی ،بیدار باش و آگاه که دزد خود به محل جرم قدم رنجه نموده است و
        فی الحال درحال پاکسازی آثار جرم خویش بودی.
        جمله حیوانات نظاره گر بودندی و راسوی بخت برگشته ی فکر خفته برآنان نظاره گر...که دستش برای همه روشده بودی و جای هیچ اما واگر وانکار وفراری نبودی.
         
        شاخه های درخت بردستان راسو خشک شدی چونان تمثال او دربرابر جمع...
         
        واین بودی‌قصه ی دزدی که خود پرده از کردار خویش برداشتی...
        تا درودی دیگر بدرووووووووود
        عادلی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۸۰۲ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۲ هفته پیش
        زیباست بانو عادلی عزیز.. خندانک
        با نظر استاد آزادبخت بزرگوار موافقم خندانک
        درود بر شما خندانک
        روز پر خیر و برکتی داشته باشید خندانک
        مریم عادلی
        مریم عادلی
        ۲ هفته پیش
        درود برشما
        و خوش آمدید خندانک
        سپاس از دیدگاه زیبای شما
        زنده باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        ۲ هفته پیش
        سلام بر شما دوستان ،نویسندگان و شاعران عزیز لطفا در زمینه ی پست گذاشته شده نظردهی کنید وبنده را راهگشا باشین
        سپاس خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۲ هفته پیش
        درود بانو عادلی شبیه داستانک فابل مانند بود گه گاهی زبان به سمت گذشته می رفت یعنی زبان کهن احتمال اینکه به اثر لطمه بزند خیلی زیاد است جای شما زبان امروزی تر می نوشتم و تا ارتباط همجواری زبانی در اثر مشهود شود سپاس از پست واشتراک زیبایتان
        مریم عادلی
        مریم عادلی
        ۲ هفته پیش
        درود برشما

        خوش آمدین خندانک
        سپاسگزارم ازدیدگاه زیبای شما
        حق با شماست، مردم زبان حال رو بهتر ترجیح میدن
        وزبانش گیراتر و قابل درک تره
        چون خودم به زبان گذشته علاقه ی زیادی دارم
        داستان یا داستانک رو به اون زبان نوشتم
        البته میدونم بعضی افعال رو ممکنه به احتمال زیاد
        اشتباه نوشته باشم
        ممنونم از راهنمایی وتوجه تان بهره بردم
        از این به بعد زبان امروزی تر را مدنظر خواهم داشت
        🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        ۲ هفته پیش
        درود بانو عادلی خدا سر شاهد هیچ وقت از سر عداوت ویا چیز دیگر نمی نویسم خواهر ارجمندم دوست دارم شما پیشرفتی در کارتان باشد بنده سر کلاس درس دانشجویان همیشه به این امر تاکید می کنم یک نویسنده خوب باید رها باشد تابتواند بدون وابستگی به هرسبک خودیک سبک مدرن در دنیا باشد بهر حال از جسارتم عذرخواهم که در محضر شریفتان نمودم سپاس از سعه صبرتان
        مریم عادلی
        ۲ هفته پیش
        سلام ودرود برشما
        اتفاقا خیلی از نظر ارزشمند شما خوشحال شدم ومطمئن هستم که نظر اغلب ممکنه باشه چون به هر حال به زبان و زمان امروز بهتر ه
        ممنونم ازشما🙏🙏
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0