سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بخشی از زندگی یک اسطوره به قلم خود
        ارسال شده توسط

        فرهین رام

        در تاریخ : جمعه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۱:۰۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۸۲ | نظرات : ۵

        ............
        اواخر دسامبر 1946 بود . و من در اداره فرهنگ کار گرفتم.
        آشنایی من با جوان شاعری که در آن اداره کار می کرد ، رنگ تازه ای به زندگیم زد . شعر های مشفق کاشانی را خوانده بودم . خودش را ندیده بودم . مشفق دست مرا گرفت . و مرا به راه نوشتم کشید .
        الفبای شاعری را او به من آموخت . غزل می ساختم ، و او سستی و لغزش کار راباز می گفت . خطای وزن را نشان می داد . اشارات او هوای مرا داشت . هر شب می نوشتم .
        انجمن ادبی درست کردیم . و شاعران شهر را گرد آوردیم . غزل بود که می شاختیم .
        اما آنچه می گفتیم شعر نبود . دو دفتر از این گفته ها را سوزاندم .
        من فن شاعری می آموختم . اما هوای شاعرانه ای که به من می خورد ،نشئه ای عجیب داشت . مرا به حضور تجربه های گمشده می برد .
        خیالاتیم می کرد ، با زندگی گیر و دار خوشی داشتم . و قدم های عاشقانه بر می داشتم . کمتر کتاب می خواندم . بیشتر نگاه می کردم . میان خطوط تنهایی در جذبه فرو می رفتم .
        خانه ما به خلوت یک خیابان مشرف بود . از ایوان صحرا پیدا بود ، و برج و باروهای قدیمی . شب ها کاروان شتر از کنار خانه ما می گذشت . در جاده ای که به اصفهان می رفت ، دور می شد . و سحر گاه با بار هیمه به شهر باز می گشت . صدای شتر زیر دندان همه خواب هایم بود . طعم تجرد می داد . به پریشانی می کشاند . غمگین می کرد و روزگار مستی مقیاس بود . و من عاشق بودم .
        اسباب نقاشی را به ترک دوچرخه می بستم ، و روانه دشت می شدم . می نشستم ، و نبض آفتاب را روی کوه های دور می گرفتم . به ستایش nuance عادت می کردم . تعادل را می آموختم.
        تابستان 1948 رسید . با خانواده به قمصر رفتم . و هوا خوش بود . کار من نقاشی بود . و کوه پیمایی . آنجا بود که با منوچهر شیبانی بر خوردم . و این برخورد مرا دگرگون کرد .
        شنبه دهم ژوئیه بود . که برادرم در دفتر خاطرات خود نوشت :« چون به خانه رسیدیم ، من و برادرم کار های خود را کرده به خانه یک نقاش که فقط به اسم او را می شناختیم روان شدیم . پس از پرسیدن بسیار زنگ در خانه ای را به صدا در آوردیم . کلفتی در را باز کرد . اسم ما را پرسید . چیزی نگذشت که خود نقاش آمد و ما را به درون برد . تا غروب آفتاب در خانه آن به سر بردیم . صحبت ما فقط از نقاشی بود » .
        آنروز شیبانی در ایوان خانه چیز ها گفت . از هنر حرف ها زد . وان گوک را نشان داد و من در گیجی دلپذیری بودم . هر چه می شنیدم تازه بود . و هر چه می دیدم غرابت داشت . شب که به خانه برگشتیم ، من آدمی دیگر بودم . طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان داشتم .
        فردای آنروز نقاشی من چیز دیگر شد . نقاشی من خوب نبود . خوبتر هم نشد . در مسیری دیگر افتاد . از آن پس شیبانی را بیشتر روز ها می دیدم . با هم به دشت می رفتیم .
        نقاشی می کردیم . حرف می زدیم . شیبانی شعر هایش را می خواند . از نیما می گفت . به زبان تازه شعر اشاره می کرد . و در این گشت و گذار ها بود که conception هنری من دگرگون می شد . همان شال به دانشکده هنر های زیبای تهران رفتم . دوران تحولات هنری محیط ما بود . انجمن خروس جنگی بیداد می کرد و نو با کهنه می جنگید . و میان این شور و ستیز ها کار من ذره ذره شکل می گرفت
        منبع:
         ... http://adabiat.boomobar.com/

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۶۷ در تاریخ جمعه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۱:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1