***
1
اختیاری ندارم
تو آفتابی و
قلبام
گلِ آفتابگردانی دیوانه
عدنان الصائغ
مترجم : محمد حمادی
2
من مست صدای توام
صدای تو که در اینجا پژواک مییابد
فقدان بار سنگینی است بر دوش
و زندگی دوزخی است نفرینشده
پیش از این چه سخت باور داشتم
تو بازمیگردی
آنا آخماتووا
مترجم : آزاده کامیار
3
شهادت میدهم
که عشق مانند مرگ است
میآید
وقتی که منتظر عشق نیستیم
محمود درویش
مترجم : هانیه رجبی
4
از لحظهی آغازینی که
دل به تو بستم
بر آن بودم که
زبانهایِ سکوت تو را بیاموزم
که بیصدا با تو سخن بگویم
آیا صدای مرا میشنوی ؟
غادة السمان
مترجم : سعید هلیچی
5
در بیابان فراخی که از آن می گذرم
پای سنگین کسی در دل شب
با من و سایه من همسفر است
چون هراسان به عقب می نگرم
هیچ کس نیست به جز باد و درخت
که یکی مست و یکی و بی خبر است
خاطر آشفته زخود می پرسم
که اگر همره من شیطان نیست
کیست پس این که نهان از نظر است ؟
پاسخی نیست ، بیابان خالی است
کوه در پشت درختان ، تنهاست
و آنچه من می شنوم
بانگ سنگین قدمهای کسی است
که به من از همه
نزدیکتر است
آه ای
سایه افتاده به خاک
گر به هنگام درخشیدن صبح
همچنان همقدم من باشی
جای پای هزاران شب را
با نقوش قدم صدها روز
بر زمین خواهی دید
وین اشارت تو را خواهد گفت
کاین وجودی که زبانگ قدمش می ترسی
مرگ در قالب روزی دگر است
نادر نادرپور
6
دلتنگ توام
مرا بیاموز چطور دلتنگات نباشم
چطور باید ریشهی عشقِ تو را از اعماق جانام برکنم ؟
بیاموزم چگونه اشک در کاسهی چشم میمیرد
بیاموزم قلبها چطور میمیرند
و شور و شوق وجودِ آدمی چگونه خودکشی میکند ؟
نزار قبانی
مترجم : پریسا فرخی
7
از قرن اول تولد
تا قرن بیست و یکم پس از عشق
تنها تو می توانی
آنچه می خواهی به روزهایم بیفزایی
و آنچه را می خواهی
از آن حذف کنی
تمام تاریخ من
از کف دست های تو جاری می شود
و برکف دست های تو می ریزد
سعاد الصباح
مترجم : مرجان وفایی
8
یک روز خودم را خواهم بخشید
از آسیبی که به خویش روا داشتم
از آسیبی که اجازه دادم
دیگران بر من روا دارند
و چنان محکم
خویش را در آغوش خواهم کشید
که هرگز ترک خود نکنم
امیلی دیکنسون
مترجم : ناصر علیزاده
9
به کجا برویم دلبرم ؟
چگونه بیاویزیم بر سینههامان
نشانههای عشق را ؟
و جشن بگیریم ولنتاین مقدس را
در عصری که ناشناخته است عشق ؟
نزار قبانی
مترجم : سعید هلیچی
10
چه کسی میداند
در کدام دیاری
من بیتو در این سکوت
مثل دیوانهها هستم
جاهد ظریف اوغلو
مترجم : مینا رحیمی
11
چگونه شبهنگام
بهسوی تو به پرواز درآیم
تا به خوابات شبیخون بزنم ؟
چگونه جنگل را به تن کنم
و پنجرهات را با درختان تصرف کنم
و به تو بگویم دوستات دارم ؟
غادة السمان
مترجم : محمد حمادی
12
آرام بخشترین آوای جهان
نوای تارِ حنجرهء توست
هنگامی که
برای من
مینوازی
روپی کائور شاعر هندی
مترجم : زیبا گنجی
13
پیشترها
تنها اتفاق سرد سال زمستان بود
اما اکنون
هم انسانها سردند و هم دل هایشان
جاهد ظریف اوغلو
مترجم : سینا عباسی
14
نمیخواهم بر لبهایت بمانم
در لالهی گوشات سنگر بگیرم
و در جنگل موهایت سرگردان شوم
و نه از کوه بینیات اسکی کنم
در سرپناه مژههایت قهوه بنوشم
و در آبی چشمانات دستوپا بزنم
حتی بر گونههایت برقصام
از زبانات شیرجه بزنم و بر دندانهایت
فرود بیایم
یا در آب بزاق بروم
اما از چینوچروکهایت راهی بساز
که از آن همیشه با هم
به جایی که زندگیام تمام میشود بروم
هاخار پیترس شاعر هلندی
مترجم : شهلا اسماعیلزاده
15
در جستوجوی توام
در خاکسترِ حافظه
در خاکسترِ صاعقهها
در آتشهای خلأ
در عشق
در عذاب
در دگردیسیها
در نالهی قلبهای پارهپاره
در گیتارهای خاموش
در تعطیلاتِ زیبای پایانِ هفته
در اساطیر
در دیروز با ریههای بسته
در ژرفناها ، در همهجا
جز این جهان
تو را میجویم
محبوبِ من
جان دمو شاعر اهل عراق
مترجم : حمزه کوتی
16
نمیدانم که چه چیزیست در تو
که میشکفد و غنچه میشود
فقط چیزیست در دلام که میگوید
صدای چشمهای تو
ژرفتر از تمام گلهای سرخ است
هیچکس حتی باران نیز
دستهایی به این ظرافت ندارد
ادوارد استیلن کامینگز
مترجم : شیرین حسینپور
17
در بندر چشمهای کبود تو
بارانهایی از نور شنیدنی است
و خورشیدهای ستمگر و بادبانهایی
که کوچ به سوی مطلق را
تصویر میکند
در بندر چشمهای کبود تو
پنجرههای دریایی گشوده است
و پرندگانی که در آفاق دور دست
در پروازند
به جستجوی جزیرههایی که
آفریده نشده
در بندر کبود چشمهای تو
برف در تموز میبارد
و زورقهایی آکنده از فیروزه
که دریا را در خویش غرقه ساخته ، اما
خود غرقه نگشته
در بندر چشمهای کبود تو
چونان کودکی بر صخرهها میدوم
بوی دریا را استشمام میکنم
و همچون گنجشکِ بالغی باز میگردم
در بندر چشمهای کبود تو
رویای دریا و دریاها را میبینم
و هزاران هزار ماه را صید میکنم
و رشتههای مروارید و زنبق را
در بندر چشمهای کبود تو
سنگها در شب ، سخن میگویند
در دفتر چشمهای راز دار تو
کیست که هزاران ترانه نهفته است ؟
ای کاش من
ای کاش من دریانوردی بودم
یا کسی بود که زورقی به من میداد
تا هر شب
بادبان خویش را بر افرازم
در بندر چشمهای کبود تو
نزار قبانی
مترجم : شفیعی کدکنی
18
در آغوشام نگیر
این عشق دروغین ودلدادگی بیهوده
چه معنایی میدهد ؟
من به عشقی نیاز دارم
عشقی که به لرزه ام درآورد
در زیر باران و در پهنای خیابان به گریه ام بیندازد
بختیار علی شاعر کرد عراقی
مترجم : امجد ویسی
19
امیدوارم روزی مرا بیابی
من رد پای شعرهایم را
جا میگذارم
در هرچیز کوچک سادهای که
لمس میکنم
آلکساندرا واسیلیو
مترجم : هوشنگ خوشروان
****
انتخاب و گردآوری:ابوالقاسم کریمی