سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 23 آذر 1403
    13 جمادى الثانية 1446
      Friday 13 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شیر و روبا
        ارسال شده توسط

        طوبی آهنگران

        در تاریخ : چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۲:۴۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۲۲ | نظرات : ۱۵

        به پادشاهی توکل. می کنم   که جانم در دست. است
        به بانوی توسل. می کنم. که حیات. مهریه. اوست
        زآن. رنج. تهمل  می کنم  که. صبر. وعده  ی اوست
        آن که جانم. اختار دارد  حکیمنست 
        و آنکه قلبم. اختار دارد   رهبر منست
        و آنکه قوت. صبر دهد ضفر منست
        سلام 
        ادب 
        و قصه
        روزی در دشت بسیارپهناوری شیری زندگی می کرد که 
        امیت. بقیه. ی حیوانای  را به دست. داشت
        هم ه  ی حیوانات از حیبت و  برند گی او. حساب. می بردند
        می تر سیدند در قلم رو یک دیگر ارز اندام. کنند
        در همسایه گی او روباهی. زندگی می کرد 
        همیشه از غذایی که شیر می آورد استفاده می کرد 
        روبا. بسیار خوشحال بود که با شیر می پرد  شیر زرنگ بود
        هر وقت روبا می آمد سر غذای شیر شیر فوری محل را ترک می کد
        غرورش. اجازه نمی داد با روبا. هم سفره شود 
        و هم. موجب سو استفاده. روبا گردد  به حیوانات  ضییف تر 
        خودش سدمه. بزند
        این. غرور شیر روبا را بسیار  اعصبانی. می کرد
        هر وقت مرغی یا شکار دیگر می گرفت هر چه می خواست 
        به شیر بخوراند اما شیر  زیر بار نمی رفت
        این عقده. برا روبا. مانند یک درد رنجش می داد 
        روبا باز از غذای شیر می خورد ولی شیر تا روبا را می دید محل را ترک می کرد
        یک روز روباه. دامی در جنگل دید رفت بالای تپه ای ایستاد 
        و شرو به زوزه. کشیدن کرد 
        همینکه حیوانات جنگل جمع شدند 
        خودش را پنها کرد حیوانات شیر را خبر کردند که روبا در 
        گرفتاری است صدای زوزش می آمد ولی الآن. نیست  شیر
             با شتاب تمام به همه جنگل می دوید تا که پایش در 
        دام گیر کرد و زخمی شد 
        چند روزی در خانه ماند روبا که به مرادش رسیده بود 
        و به دنبال فرست می گشت گفت الآن وقتش است  غرور 
        شیر را لگد کنم
        رفت یک مرغ خانه گی شکار کرد آورد  با زبان. چاپ لوسی
        گفت. ای شیر من. شمال من  ای زرد با کمل من 
        بیا بنوش. دوای من 
        شیر چشمانش را باز کرد دید روبا با مرغی ایستاد 
        غرورش با قدرت تمام درد را کنار زد یک قدی کشید 
        با صدای بلند. نهری. کشید که تمام حیوانات جنگل 
        جمع شدند روبا مثل بید به خودش می لرزید
        بعد کفت عزیزا من  شما فریب روبا را خوردید
        آن روز که زوزه کشید و بعد. پنهان. شد تله را دیده بود 
        می خواست من را در تله بیندازد عقلش هم نرسید که آن تله 
        برای من کوچک است
        کمی پایم زخم شد 
        این خوب شد ما دیگر او را شناختیم

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۹۳۷ در تاریخ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۲:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1