سرخط...
سرخط.....
سر خط.....
انقدر از سر خط شروع کردم که در پایان هر چیز در خواب ماندم
انقدر سگرمه های اسمان من در هم بود
که همیشه به بازگشت پرستو ها
در شبی طوفانی می اندیشیدم!
انقدر سوتی دادم
که اجنه ها هم برای بر قراری ارتباط با من طرفه رفتند
سرخط....
سرخط....
سرخط.....
مانند جنینی هفت ماه که دوست دارد رشد کاملش را با ضربه زدن نشان دهد
در همه عمر به کل احساساتم ضربه زدم
نخواستهگریستم
نخواسته خندیدم
انگاه که از ته دل خندیدم مرا دیونه فرض کردند!!
انگاه که ازته دل گریستم مرا
کم طاقت فرض کردند!!
ادم های دو بعدی دیگر کهنه فرض می شوند باید دنبال ادم های سه بعدی گشت!
مانند گرازی سر کش که یک عمر دندانش را شاخ فرض می کند تا از قلمروش دفاع کن من هم به همه دیوار های روبرویم سلام کردم
شاید بتوانم از یکی شان گذر کنم....
روح های سر گردانی که شب ها از شاخه ها بارفیکس میروند.ودر تمان طول شب
فقط به ریش زمان می خندند.زیرا قرن ها ست که از زمان عبور کرده اند...
اول خط برای ایشان اخر خط است و اخر خط همان اول خط ....
با تشکر
دانیال فریادی
لطفا نقد شود
کاش آدمها بی نهایت بعدی و بی بعد بودند