عمادالدین نسیمی
سیدعلی عمادالدین نسیمی متخلص به نسیمی، شاعر و متفکر حروفیه در قرن هشتم هجری بود. او بنا به منابعی از ترکمنهای عراق یا از مردمان آذربایجانی و بنا به منابعی دیگر از اهالی حلب است. از شاعران صوفیِ بزرگِ زبان ترکی در اواخر سدهٔ ۱۴ و اوایل سدهٔ ۱۵ میلادی بهشمار میآید. دو دیوان، یکی به فارسی و دیگری به ترکی، به نظم درآورد و قصائدی عربی نیز سرود.
اشعار نسیمی آمیخته مضامین عشق، شهامت، ایثار و صراحت سروده شدهاست. شاید بتوان گفت او یکی از شاعرانی است که به نقد آشکار اندیشههای زمانهٔ خود برخاست و همه را از صوفی، عارف، عابد، زاهد، مفتی، فیلسوف بیبهره نگذاشت.
میزاآقا قلیزاده از دانشمندان آذربایجان، با تکیه بر قبر برادر نسیمی (شاهخندان که در شاماخی قرار دارد)، معتقد است که او در این شهر زاده شده و سال تولد نسیمی را ۷٠/ ۱۳۶۹ میلادی میداند. اسم او «علی»، لقبش «عمادالدین»، کنیهاش «ابوالفضل» و دینش اسلام و مذهبش شیعه دوازدهامامی بود و در شعر به «سید»، «هاشمی» و «نسیمی» تلخص میکرد. با تکیه بر اشعارش، میتوان گفت که او از ترکمنهای آققویونلو بوده که مدتی در تبریز حکومت میکردند.
بعد از وفات فضلالله نعیمی، رئیس «نهضت حروفیه»، عمادالدین نسیمی، جانشین او شد و حروفیها به او لقب «امیر» دادند، همچنان که در کتابهایشان استوارنامه و عرشنامه نیز آمده است. وی بعد از کشتهشدن فضلالله و کشتار قلعه آلینجا، به آسیایصغیر مهاجرت کرد. در شهر بورسه، عثمانیها او را «زندیق» نامیدند و از شهر بیرون کردند. به ناچار نزد حاج بایرام ولی در شهر آنقره رفت و سپس به حلب کوچید و در آن شهر صاحب مریدانی چند شد. در شهر حلب در حالی که پوست او را زنده زنده از تنش کندند، به قتل رسید. عسقلانی تاریخ قتل او را ۸۲۱ قمری میداند. در کتابهای ریاضالعارفین، و ریحانةالادب و مجالسالعشاق، تاریخ کشته شدن او به ترتیب سالهای ۸۳۷، ۸٠۷ و ۸۳۷ قمری ذکر شده است. بیشتر کسانی که درباره نسیمی و زندگانی او تحقیق کردهاند از جمله محمد فؤاد کوپرولو، عبدالباقی گولپینارلی، حسین اعیان و مرحوم مدرس تبریزی در کتاب ریحانةالادب، سال ۸٠۷ را تاریخ وفات او دانستهاند.
محمد راغب الطباخ الحلبی در کتاب اعلام النّبلاء بتاریخ حلب الشّهباء تفصیل مرگ نسیمی را چنین ذکر کردهاست: «در روزگار یَشْبک، علی نسیمی مقتول گردید. شیخنا ابن خطیب الناصریه و شمس الدین ابن امین الدوله نائب شیخ عزالدین، قاضی القضات فتح الدین المالکی و قاضی القضّات شهاب الدین الحنبلی ابن الخازوق در دادگاه حاضر بودند. ادعا گردید که سخنان نسیمی اشخاص جاهل را فریب داده، زندیق کرده است. سپس ابن الشنقشی الحنفی در حضور علما و قضات شهر طرح دعوی کرد. سپس نائب او را گفت: - اگر نتوانی ادعای خود را به اثبات رسانی، کشته میشوی؛ و او از ادعای خود درگذشت. نسیمی هم چیزی نگفت. تنها کلمهٔ شهادت بر زبان آورد و [این] ادعا را رد کرد. سپس شیخ شهاب الدین ابن هلال در دادگاه حاضر شد و در کنار قاضی مالکی نشست. او گفت که نسیمی زندیق است و توبهاش را نمیتوان پذیرفت و باید به قتل رسد. سپس به قاضی مالکی رو کرد و پرسید: - چرا او را نمیکشی؟
مالکی گفت: آیا تو به دست خود مینویسی که او محکوم به قتل است؟
گفت: مینویسم!
و نوشت؛ و نوشتهاش را به شیخنا ابن خطیب الناصریه و دیگر قضات تقدیم کرد. قضات و علما زیر بار نرفتند و بلند شدند و آن جا را ترک گفتند.
مالکی پرسید: وقتی قضات و علما سر باز میزنند، چگونه میتوان او را کشت؟
او گفت: من نمیکشم. سلطان من را مأمور کرده است که این کار را سریع تمام کنم تا امریهاش صادر شود.
آنگاه مجلس به پایان رسید و نسیمی را دیگر بار در قلعه حبس کردند؛ و آنگاه فرمان سلطان مؤید صادر شد که: پوستش کنده شود، جنازهاش هفت روز در شهر حلب گردانده شود، سپس شقه گردد و شقههایش به علی بن ذی الآذر، برادرش ناصر الدین و عثمان قارایولوق فرستاده شود. این شاعر لطیف سخن را چنین کشتند.»
مرگ فاجعهآمیز نسیمی سبب محبوبیت فزون از اندازهٔ او در میان اهل شریعت و تودههای وسیع شیعیان گردید. دربارهٔ او افسانهها و روایات چندی ساخته شد، شعرها سروده شد و مسلمین به این حادثهٔ فجیع اعتراض کردند.
قدیمیترین سندی که در باب مزار نسیمی به دست ما رسیده است، سیاحتنامهٔ اولیا چلبی است. او در فصل توصیف شهر حلب از «تکیهٔ شیخ نسیمی» سخن میراند و میگوید: «مردم روایت کنند که نسیمی پس از کنده شدن پوست از تنش به این مکان آمد و قرآن تلاوت کرد و غیبش زد!»
مزار نسیمی اکنون در شهر حلب سوریه در محلهٔ فرفراه در مقابل حمام سلطان است. در چهار گوشهٔ دیوارهای مزار، آیات قرآن حک شدهاست و دو بیت زیر که گویا سالها پیش به سنگ نقر شده است:
یوزولدون، دؤنمهدین مردانهلیکدن،
الهی بؤیلهدیر، حب صمیمی.
کثافتدن چیخیب اولدون بحقه،
گلستان الهینین نسیمی.
خانوادهای که خود را از احفاد نسیمی میدانند در جوار مزار منزل دارند و مراقب و مجاور آن بهشمار میروند.
نسیمی جزء اولین شاعران ترکی است که مفاهیم شیعی را در قالب شعر سرود و در دیگر شاعران ترک، به ویژه شاعران دوره صفوی از جمله شیخی، شاهاسماعیل صفوی، حبیبی، اصولی، نباتی، فضولی و... تاثیر عمیقی نهاد.
آنچه از اشعارش بر میآید، این است که وی در فلسفه، کلام، منطق، هیئت، نجوم، طب و ریاضی ید طولایی داشتهاست. اصطلاحات این علوم را در اشعار خود به کار برده است، سخن از خواص صور فلکی، ستارگان، تشریح اعضای بدن انسان، شاخصههای حساب و هندسه و بیان کیفیت خلقت کائنات و آرای گوناگون متصوّفه به ما اجازه میدهد که او را خردمندی آگاه به علوم عصر خود بنامیم. در تذکرهها او را «عاشق غریب و عجیب، عالم کامل، فاضل محدّث، نکتهدان و عارف» نامیدهاند.
دیوان نسیمی حاوی قالبهای متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثراً به زبان ترکی آذربایجانی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شدهاست. نسیمی یک دیوان به زبان ترکی آذربایجانی، دیوانی به زبان فارسی و اشعاری به زبان عربی نیز داشتهاست.
سازمان بینالملی یونسکو به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.
نمونهای شعر:
(۱)
در مظلومیت امام حسین(ع)
أُلسون خراب بصره و هم کوفه اهلی، کیم
ایچینده اولدو فتنه دادار یا حسین
اول ضرب تیغ شمشیر خوارج، شها سنی
قتل ائیلهدی سنی نئجه به صد آزار یا حسین
اول دمده چرخ زیر و زبر پاره اولوبان
دوشمک گرهکدی یئره به یکبار یا حسین
ای چرخ بیوفا! نهدن ائتدین قامو جفا
با اهلبیت احمد مختار، یا حسین
هم قالماسین بو دار جهان سنسیز اولماسین
نئیلهر اولوب بو مؤحنتله خوار یا حسین.
برگردان:
بصره و کوفه خرابه بادا
که عجب فتنهای در آن برای تو رخ داد ای حسین
مولای من، آن ضربه شمشیر بران خوارج
با هزاران درد و رنج چگونه تو را شهید کرد
در آن لحظه تلخ باید چرخ و فلک تکه ـ پاره میگشت
و دردم از جا کنده و سرنگون میشد
ای بیوفا فلک، این همه ستم از بهر چه بود
که بر سر خاندان پیامبر آوردی!
بعد از تو این هستی پایدار مبادا
که با این مصیبت همه چیز پست و خوار شد یا حسین.
(۲)
در وصف پیامبر(ص)
قاشلارین إنا فتحنا ای جمالین قاف و سین
ای بویون چون قل تبارک گلدی سدرالمنتهی
أحسن التقویم سنسن ای ألم نشرح ساچین
ای روخون شقالقمر چون دوغدو و الشمس الضحی.
برگردان:
ای زیبایی تو آیه قاف و سین، ابروهای تو انا فتحناست
ای قامت تو بسان سخن خداوند سدر بلند قامت است
ای زلف تو الم نشرح، احسنالتقویم تو هستی
ای که رخسارت مانند شقالقمر و والشمس و الضحی است.
(۳)
در شهادت امام حسین(ع)
اول بوغازی کی اؤپموش ایدی مصطفی بوکز
کسدی یزید کافر غدار یا حسین
لعنت یزیده گلسین آنین دوستلارینا
هر دمده سؤیله رم یئنه صد بار یا حسین
صحرای کربلادا سنا قیلدیلار جفا
اول اهل ظولم لشکر کفار یا حسین
بیر شیمر بیر ایکی داخی ملعون ایله پلید
قتلینه سعی ائیله دی بسیار، یا حسین
سن شاهی کربلادا شهید ائتدی اول پلید
اوستونه ایردی چون سگ خونخوار یا حسین.
برگردان:
آن گلویی که پیامبر بر آن بوسه زده بود
یزید مکار و حیلهگر برید، ای حسین
نفرین بر یزید و همراهان او
در هر دم زندگی صد بار ندا میکنم: یا حسین
در دشت کربلا به تو ظلم کردند
آن ظالمان و لشکر ملحد، ای حسین
شمر و چند ملعون بدسرشت
در کشتن تو چه تلاشها که نکردند، ای حسین
شاهی مانند تو را در کربلا شهید کرد
و مانند سگی خونریز به سوی تو هجوم آورد، ای حسین.
جمعآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
منابعی برای مطالعه بیشتر
✓ تاریخ ادبی ایران- ادوارد براون.
✓ ریاضالعارفین - رضاقلیخان هدایت
✓ عمادالدین نسیمی و جایگاه او در شعر شیعی ترکی - علی احمدزاده، خلیل پروینی.
✓ فصلنامه علمی پژوهشی شیعه شناسی.
✓ ویکیپدیا فارسی.