مردبازرگانی روزگارش برگشت وسرمایه ازدست داد تا اینکه تما م اسباب اساسیه اش رارافروخت وبه طلبکاران داد .چندروزی درخان ماند روی بیرون رفتن را نداشت .تااینکه تصمیم گرفت شبانه ازشهر خارج شود.کوله بار اندکی باخود برداشت وحرکت کرد .مسافتی بسیار طولانیراطی کرد وبه .جایی نرسید تاینکه صبح شد کمی استراحت کرد.ناگهان دریافت که راه را بهاشتباه امده است.ودربیابانی سردراوده .اما مسیر برگشت طولانیست مجبورشد راه را ادامه دهد رفت ورفت .زادو توشه اش تمام شد .ازخستگی دیگر نتوانست ادامه دهد نشت روی زمین وسربهسجده نهاد و گریه ای بسیاری کرد ازگناهانش به درگاهخداوند توبه کرد ازخداوند کمکخواست و.به خمسه ال محد.ص. متوسل شد.ناگهان ازدور شترسواری نمایان شد شترسوارنزدیکونزدیک ترشدتا امدبالای سراو مردبازرگان توان برخاستن نداشت شتر سوارپیاده شد مشگ ابی دردست داشت مقداری اب به
او خورانید .ازاوپرسید دراین بیابان چه میکنی
بازرگان شرح حال خودرا گفت.شتر سوار مقداری
نان وخرما وچند بدره زر به اوداد وگفت برگرد
به شهر خود این زر هاراسرمایه کن ودرسال ۵./۰
سود انرا بین فقرا تقسیم کن .انصاف را رعایت کن
نماز هایت را به وقت بخوان مرد بازرگان لحظه ای
سر بزیرانداخت .ناگهان دید شتر سوار نیست
خیلی تعجب کردو بسیارگریست .سپس مقداری
ازنان خرما راخورد نیروی عجیبی درخودمشاهده
کرد .بلندشده شکر خدای را به جا اورد دوباره برگشت
به شهر خود ازان زرها سر مایه کرد .برکت عجیبی
داشت طولی نکشید سرمایه ای زیادی به همرساند
و .سفارش شتر سوار راانجام داد نماز هایش را
به موقع می خواند انصاف رادرهمه حال رعایت کرد و۵./۰ سود سالیانه رابین فقرا تقسیم کرد
روزگارش خوش وخرم شد.
تصمیم گرفت هرشب جمعه بعد نماز ۲ رکعت نماز
۱۴ معصوم ال محمد .ص.را هم بخواند .؟
صلوات بر محمد و ال محمد
فتحی .تختی.
ابان ۱۳۹۹ شمسی
زیبا بود و دلنشین و قابل تامل و تلنگری بر رفتارخویش
مانا و تواناباشید و بتابید به مهر