پست های وبلاگ

سلام
نمیدونم چرا از این پست شما یاد صفحه حوادث روزنامه های خودمون افتادم .؟
تازه داشت تلخی بعضی از جرایم خاص از ذهنم پاک میشد که...

نگفتم اذیت میشم
تشکر هم میکنم از شما

سلام
میخوام یه داستان واقعی بگم که با این پست شما خیلی تناسب داره، از اسامی واقعی استفاده میکنم تا اگه دوست داشتید برید تحقیق کنید:
چندسال پیش در شهر اهواز که مرکز استان خوزستانه و جزو کشور ایرانه،
فردی به نام شیخ سلمان که از دوستان و نزدیکان امام جمعه وقت اهواز _آیت الله جزایری_ بود، به سمت ریاست اداره ی مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعی منصوب شد. این شخص و اطرافیانش، زنان و دختران رو به بهانه ی بدحجابی دستگیر میکردند و بهشون تجاوز میکردند. قربانیان بیچاره به دلیل ارعاب و تهدید و همچنین از ترس آبروشون این راز رو پنهان می کردند، تا اینکه یکی از قربانیان که دخترِ یه سرهنگ ارتش بود، دل رو به دریا زد و قضیه رو به پدرش گفت. پدرش هم با نفوذ و ثروتی که داشت مسئله رو پیگیری کرد و کار به جاهای باریک کشید طوریکه امام جمعه در خطبه های نماز جمعه گفت شیخ سلمان انسان شریفیه و اگه اون اینکاره ست منم هستم!
هیچ قاضیی جرات نمیکرد مسئله رو پیگیری کنه ولی با تلاشهای پدر اون دختر تحقیقات به تهران کشید. یادم میاد بر در و دیوار کوچه ها و خیابانهای اهواز اعلامیه زدن که هرکس از این آقا(شیخ سلمان)، شکایت داره بیاد شکایت کنه. حدود هفتاد زن و دختر شکایت کردن و گفتن که این آقا و دوستانش بهشون تجاوز کردند، تازه این ۷۰ نفر غیر از اونایی بودن که از ترس آبروشون رازشون رو برملا نکردن...
به هر حال شیخ سلمان از لباس روحانیت خلع شد و سرهنگی که پدر اون دختر بود، به گفته ی مردم اهواز، وقتی هیچ قاضیی جرات کافی برای این پرونده نداشت و خیلی گندش داشت بالا می رفت، حکم اعدام رو مستقیماً از رهبری گرفته بود، خودش طناب دار رو گردنش انداخت... و هفته بعدش امام جمعه گفت: من‌نمیدونستم همچین آدمیه!
(نمیدونم چرا یاد سنگ پای قزوین افتادم)

راستی! اگه این دختر به پدرش نمی گفت، اگه پدرش سرهنگی با نفوذ و پولدار نبود، اگه یه شهروند عادی بود، آیا فریادش به جایی می رسید؟
آیا هزاران مورد کشف نشده از اینها در گوشه کنار میهنمون وجود نداره؟ آیا مشت نمونه ی خروار نیست؟
هربار که این داستان واقعی رو تعریف میکنم خونم به جوش میاد.
مولا علی(ع) میگه:
مرد را به حق می سنجند نه حق را به مرد!
یعنی نگیم چون فلانی آدم خوبیه پس هرچی گفت و هرکار کرد خوبه، بلکه هر حرف و هر عمل و هر رفتارش رو با ترازوی حقیقت بسنجیم و اگه ناحق بود با صداقت و شهامت اعتراض کنیم و بدونیم که حق نامی از نامهای خداست، اگه از حق دفاع خدا ازمون حمایت میکنه
ان الله یدافع عن الذین آمنوا

بیاید از افراد بُت نسازیم
قبول کنیم که هرکسی در هر پست و مقامی احتمال داره خطا کنه
ربطی به ایران و خارج هم نداره
و اتفاقاً قوانین مدنی و اجتماعی بسیاری از کشورها از قوانین کشور ما کارآمدتره، میدونید چرا؟
چون اینجا در کشور ما اومدن قوانین اسلامی رو بصورت دلبخواهی و انتخابی با قوانین کشورهای دیگه قاطی کردن و یه چیز شلغم شوربایی دراومده که نه قوانین اسلامی و آسمانیه، و نه قوانین حقوقی مبتنی بر عقل بشر!
بعنوان مثال:
اگه فرد پولداری زنا یا قتل یا دزدی یا هر جُرم دیگه ای مرتکب بشه، به راحتی با تبصره هایی که به این منظور در قانون ما در نظر گرفته شده، میتونه از مجازات فرار کنه!(این مثل کشورهای غربیه)، ولی اگه فقیری مثلا از فرط گرسنگی زن و بچه ش دزدی کنه یهو قاضیهامون احساس مسلمونی بهشون دست میده و با قاطعیت میگن باید دستش قطع بشه!

یادمون باشه قانونی که استثنا داشته باشه قداست نداره، اعتبار عقلی و قلبی برای انسان نداره.
اعتبار و استحکام قوانین و سنتهای خدا بخاطر همین بدون استثنا بودنشونه:
فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا

والسلام علی من اتبع الحق

خانم خواجوی بنده رو ببخشید بخاطر این سوالم
واقعا چند سالتونه؟ قصد جسارت ندارم
باز هم واسه سوالم عذر میخوام

سلام مجدد
جناب آقای زارع، بنده کی حق رو به اون فرد دادم؟
بنده بارها عرض کردم که کسانی که ادعای مسلمانی می کنند، ممکنه واقعا مؤمن نباشند پس ما نباید دستورات دینی را بر اساس اینکه دیگر کسانی که ادعای مسلمانی می کنند انجام بدیم یا ندیم، بلکه باید خود فلسفه اسلام رو در نظر بگیریم نه مسلمانی دروغی برخی رو.
و اینکه بنده از شما نامید شدم چون چهره واقعی خودتون رو به بنده و دیگران نشان دادید و هر چقدر هم توهین بود، گفتید و رفتید.
اما بنده، مثل شما رفتار نمی کنم چون اونقدر احترام، رو بلد هستم که چنین حرف هایی رو به زبان نیارم.
شما اگر کامنت بنده رو بخونید دقیقا متوجه میشید که پاسخ پرسش تون بوده ولاغیر اما اگر کامنت خودتون رو بخونید دقیقا متوجه میشید که کامنت شما اصلا ربطی به پست های بنده نداشته چرا که من بارها عرض کردم، تمایل دارم نظرات راجع به خود فلسفه حجاب رو بشنوم نه رفتار های مذهبی ها.
موفق باشید

سلام و عرض ادب خدمت شما جناب سادات حسینی
بنده در پاسخ به شما، نثری از سعدی را بکار می برم
بزرگی به عقل است، نه به سال
موفق باشید