تشنه ام،لب هایم خشک شده اند ،نمیتوانم بخندم... سالهاست که نخندیده ام،میترسم،اگر بخندم لب هایم به خون نشیند...نای زار زدن و فریاد زدن هم ندارم،حس تنهایی دارم،حس درک نشدن،داد میزنم و انگار که
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.