صفحه رسمی شاعر راحله حصارکی (راحیل)
|
 راحله حصارکی (راحیل)
|
تاریخ تولد: | يکشنبه ۹ آذر ۱۳۵۹ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ | شغل: | خانه دار |
محل سکونت: | تهران ، شهرجدید پرند |
علاقه مندی ها: | سفر . کتاب خواندن |
امتیاز : | ۴۵۳۹ |
| تا کنون 245 کاربر 1186 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
عشق پازلی شد ،برای پاورقی هایم ... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۴۱۳۴۹ در تاریخ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ ۲۰:۵۲
نظرات: ۳۷
|
|
|
با قدم هایم شهررا در آغوش میگیرم... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۴۰۴۳۷ در تاریخ يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ ۰۹:۲۸
نظرات: ۱۵
|
|
|
من این سوی دیوارها... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۴۰۲۹۳ در تاریخ سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ ۱۳:۵۹
نظرات: ۱۵
|
|
|
دیوارها
قد علم کرده اند ... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۴۰۰۰۶ در تاریخ شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۴ ۲۳:۲۶
نظرات: ۱۲
|
|
|
امروز بعد از مدت ها دیدمش... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۹۸۲۹ در تاریخ يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ ۲۰:۰۷
نظرات: ۱۶
| مجموع ۱۰۱ پست فعال در ۲۱ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر راحله حصارکی (راحیل)
|
|
|
(( بازیِ سرنوشت )) ... یک روز تا مراسم عقد مجید و دخترعمویش سارا باقی نمانده بود. آنها هردو آخرین و تک فرزند دختر و پسر خانواده بودند . در روستایشان رسم بر این ب
|
|
چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۴ ۰۸:۴۸
نظرات: ۱۴
|
|
|
همه چیز در آن ظهر گرم تابستان اتفاق افتاد. قطره کوچولوی داستان ما ، همراه خانواده و دوستانش در برکه ی زیبایی زندگی می کرد . غول گرما هرروز ظهر ، بالای برکه می آمد و قطره هایی که بالای
|
|
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴ ۰۳:۰۴
نظرات: ۴
|
|
|
( آخرین باران ) قطرات باران، آرام و با فاصله به آغوش زمین فرود میآمدند. مه غلیظی همهجا را فرا گرفته بود. با چشمان خوابآلود، کاور پلاستیکی را بر تن کرد و در دل تاریکی شروع
|
|
چهارشنبه ۱۱ تير ۱۴۰۴ ۰۲:۳۹
نظرات: ۷
|
|
|
( مغازه ی ننه شهری ) مَثَلِ از شیر مرغ تا جون آدمیزاد، در کودکی ام تعلق می گرفت به مغازه ی کوچکی که پُر بود از ، پوشاک ، ظروف ، لوازم التحریر ، اسباب بازی ، بَدَلی جات و خوراکی های تر
|
|
پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ ۰۳:۵۸
نظرات: ۱۰