صفحه رسمی شاعر محمدشفیع دریانورد
|
محمدشفیع دریانورد
|
تاریخ تولد: | پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۶۵ |
برج تولد: | |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ | شغل: | مغازه دار |
محل سکونت: | بندرعباس |
علاقه مندی ها: | نوشتن شعر ، داستان و کتاب |
امتیاز : | ۵۳ |
تا کنون 16 کاربر 38 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: اینجانب محمدشفیع دریانورد( اهل جزیره هرمز ) متولد اول خرداد ۱۳۶۵ و دارای مدرک کارشناسی مردم شناسی از دانشگاه ازاد قشم می باشم. ساکن جزیره هرمز ، شغل مغازه دار ، علاقمند به شعر گفتن و نویسندگی و در زمینه مردم شناسی نیز فعالیت دارم.
بنده سال ۱۴۰۲ با خانم منصوره نیک، رئیس انجمن شهر جزیره هرمز ازدواج نمودم.
کتابهایی که در زمینه شعر چاپ کردم تحت عنوان دل سپرده و دریای غم می باشد.
همچنین در زمینه مردم شناسی نیز کتابهایی به چاپ رسانده ام که عبارتند از ، فولکلور جزیره هرمز ، معرفی محلات جزیره هرمز ، معرفی اماکن مذهبی جزیره هرمز ، بررسی علل تحول الگوی جوانان هرمز.
کتابهایی نیز در زمینه مذهبی تحت عنوان زندگینامه امام هادی ( ع) - و کتابی با نام زنانی که درقرآن از آنان یاد شده است ،چاپ نموده ام.
کتابی تحت عنوان هفت داستان کوتاه آموزنده در سال ۱۴۰۲ نیز به چاپ رسانده ام.
همچنین کتابی به نام پیتزا در نقد فیلم جزیره رنگین به چاپ رسانده ام. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
من همه ی دنیا رو ، دنبال تو گشتم
کنارم حوری زیاده ، ولی من عاشق تو هستم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۲۱۱۹ در تاریخ شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ ۰۱:۰۶
نظرات: ۹
|
|
دست اتنها تو دستم
ادگو که مه پشتت هستم
ادگو که مه با تو توی بهشتم
امگو خدا اینوشتن سرنوشتم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۱۶۷۰ در تاریخ چهارشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۲ ۰۲:۱۹
نظرات: ۱۰
|
|
تو خود را سرباز صفر ولایت خواندی
در کلام و عمل مطیع امر ولی بودی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۱۳۵۲ در تاریخ جمعه ۲ تير ۱۴۰۲ ۱۱:۱۴
نظرات: ۲
|
|
سفرت به سلامت عشقم
زمان جدایی رسیده گلم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۱۱۶۶ در تاریخ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۴۳
نظرات: ۴
|
|
آمدی دنیا برام بهشت کردی
ناامیدی را برام بی معنا کردی
چشم های شهلای نازت که دیدم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۰۸۸۰ در تاریخ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۱۷
نظرات: ۵
مجموع ۱۹ پست فعال در ۴ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر محمدشفیع دریانورد
|
|
مهران داوطلب شده بود که کار خوب انجام دهد به همین خاطر تصمیم گرفت در خانه سالمندان مشغول به کار بشود. وقتی وارد خانه سالمندان شد، پیرمردی دید که گوشه ای از باغ تنها نشسته؛ از مسئول خانه سالمندان
|
|
چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۳۰
نظرات: ۲