غرق خماریم همه
این چه خاصیت زشتی است که داریم همه
در عمل سست ، ولی پر ز شعاریم همه
.
اصل را کرده رها با همه ی روشنی اش
در پی فرع و رهِ تیره و تاریم همه
.
عدل و انصاف رمیده است ز دل ها چو سمند
رنج و آزار و جفا ، حُسن شماریم همه
.
خوش زبانی شده گویا، صفتی زشت و سخیف
هنر زخم زبان ، حفظ چو ماریم همه
.
دام تزویر و ریا پهن نمودیم به حرص
در کمین، منتظر و فکر شکاریم همه
.
لطف و زیبایی گل ها، دلمان را باید
مهر و منطق سرمان نیست. چو خاریم همه
.
منفعت گر بنماید رخ خود، شاد شویم
کس چو یاری طلبد زار و نزاریم همه
.
در مصائب ،چو زمستان همه سردیم و خموش
موسم عیش و طرب فصل بهاریم همه
.
با همه علم کسی را چو بلغزد قدمی
نیزه ی طعن فراهم، که بباریم همه
.
سادگی را که بود زینت جان ، کرده رها
دائما شیفته ی نقش و نگاریم همه
.
چرخ گردون چه به بازیچه گرفته دلِ ما!!
ما به انگشت فلک مهره قماریم همه
.
پای منجی برسد روی زمین روز جزا
مطمئن باش که آن دم سرِ داریم همه
.
ذکر اوصاف نکوهیده نوشتم به قلم
تا که معلوم شود غرقِ خماریم همه
.
گر به تدبیر به دنیا نگریم ای شاهین
نیک دانی که اساسا سرِ کاریم همه
.
این همه آفت و ایراد زِ ما دور شود
دست همت زگریبان چو بر آریم همه
حرف حساب و حق پرداز
مهارت بیان نوشتید
و بسیار آموزنده برایم