دوشنبه ۲۸ آبان
|
دفاتر شعر ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )
آخرین اشعار ناب ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )
|
تا که هستی بنویس
آخر ثانیه ها پیدا نیست
چند خطی بنویس
شاید از فکر تو امروز بماند اثری
.
چند خطی از شعر
چند بندی از غم
دو سه بندی اندوه
چند خطی لبخند
.
همهی حرف من این است در این چند ردیف ؛
.
ما که منشور نوشتیم برای سگ و موش
پس چرا نیم نگاهی نکنیم
به غم بی کسی مادر غلتیده به خون
یا به اشک غلتان
ز لب چشم پدر
یا بر آن مثنوی آتش و مرگ
که در آن دختر دردانهی رز
می دَود از سر ترس
تا رسد در بغل وحشی دژبان بلا
.
خوش بحال من و تو
خوش بحال تو و ما
خوش بحال سگ و سنجاب که در امنیتند
.
وای بر ما که عجب جامعه ای ساخته ایم
وای بر کودک آوارهی جنگ
که همه جرم بزرگش این است
اعتقاد پدرش نیست بر اندیشهی من
.
.
شیخ غداره کش و مفتی مجنون زمان
که ندارد خبر از وحشت آن غنچهی رز
به غلامان و ندیمان خمارش می گفت
باید آن را له کرد
باغ و بستان و سرایش سوزاند
تا بفهمند همه
دین ما مظهر عشق است و صفا
.
نیست یک کس که بپرسد ملکا
اعتقادت بر چیست ؟
ما همه انسانیم
همه از شبنم و خاک
همه با رقص کبوتر به هوا می خندیم
ما همه مست گل لاله و عشقیم هنوز
تا که پروانه ی عشق
دور شمع دل ما می رقصد
چه نیازی است به بمب افکن و تیر ؟
.
.
بِشِکن کهنه نقابت بشکن
حامی محترم آب و گُل و باد و هوا
نگران سگ و ناراحت دل شورهی گرگ
تا نمایان سازی
پرنیانی که در آن
اژدهایی است نهان تشنه به خون
اژدری خفته و مسخ زر و زور
.
نکند این دوران
ارزش ماهی و اسب و میمون
بیش از آدم شده است ؟
.
دوستان گوی سیاست نجس است
دست بر آن نبرید
چوب چوگان به سر آن نزنید
بار اندوه ضعیفان به تن خود نکشید
عاقبت می شکند
کمر ظلم ز سنگینی آه مظلوم
.
.
یاس را بیمه کنیم
یا بیایید دمی
گل محبوبهی احساس زمان بیمه کنیم
تا بماند همه فصل و همه سال
در دل باغچهٔ مهر و محبت با ما
تا که آذین کند از ناز تنش محفل ما
تا که مُشکین کند از عطر وجودش دل ما
یاس را بیمه کنیم
یاس را بیمه کنیم ...
|
|