موریانه
ثانیه ها
با حسرت تو
ساعت شدند و
ساعت ها
موریانه بر اندام این تقویم
دارم تمام می شوم!
شهرام فروغی مهر - اهواز
بی تو
هوای بی تو
سمّی است
بی پنجره ای حتّی
در بسته ای به من
در این معادله ی یک مجهولی
با مرگ
زمین می خورم!
شهرام فروغی مهر - اهواز
طرح
در طرح هدفمند مرگ
غیاب تو
کارشناسی نشده بود
در هزاره ای سرد
می چرخیم!
شهرام فروغی مهر - اهواز
یخسال
خورشید تازه کجاست
کجای مشرق این خواب های سرد!؟
تازه اگر طلوع هم بکند
در این یخ سال ها
بر آب
می شویم!
شهرام فروغی مهر - اهواز
هدایت
خط به خط
صدای تو
هدایتم می کند
در صراطی تازه
پل های پشت سرم
حتّی نساخته ها را...!
تا خطّ صدای تو بماند
دارم گوش می دهم
از جهنّم!
شهرام فروغی مهر - اهواز
ترس
نه هست های ما
هستی است
نه از تداوم این همه نفس
به نیستی
راهی هست
عایدمان از زمین
گور که نشد هیچ
باد هم
از بردن نام ما
می ترسد!
شهرام فروغی مهر - اهواز
بهار
تا این بهار
بزاید و
آهوی عید
از دست و دام
به در آید
"چاقوی کند کهنسال"
کار خودش را کرده است
به همین خیابان گلو بریده قسم!
شهرام فروغی مهر - اهواز
آلزایمر
حواس هرچه هست
به تو
ختم می شود
بی حواس تو
آمدیم
گفتیم
رفتیم
آخر دچار تو شدیم
آلزایمر عزیز!
شهرام فروغی مهر - اهواز
مرگ
ساعت
می ترسد
حالا پنج عصر باشد
یا دمدمای صبح علی الطلوع
مرگ که ایستاده باشد
کنار پنجره
همه می ترسند
حتّی هوا
که جُم نمی خورد در گلو!
شهرام فروغی مهر - اهواز
اهواز
پرنده
بال های آهنینش را
بر تن خیس رود
گسترده است
اهواز
خسته در غبار روز!
شهرام فروغی مهر - اهواز
پیاده
هنوز مانده
تا پیاده بمیرم
وقتی احتمال پاهای تو
پا به پای من برسد
بال در می آورم
حتّی برای مرگ!
شهرام فروغی مهر - اهواز
حرف
حرف های بی از تو
تازه نیست
اصلا حرف از تو که نباشد
حرف نیست
تا از تو
حرف نداشتم
کهنه شدم
اصلا تو حرف نداری
پس این همه حرف را
کی توی دهان این شعر
می گذارد!؟
شهرام فروغی مهر - اهواز
التماس
دستم به دامنت!
کوتاه تر است
تا برسد
داد می زنم
بالا بلند من!
عشوه در کار حافظ کرده ای
من که افتاده ام
به پات
کیش و مات!
شهرام فروغی مهر - اهواز
جالب و زیبا بودند