سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عید با طعم رنج بغض وفقر
        ارسال شده توسط

        احمد نصرتی

        در تاریخ : پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ ۰۳:۳۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۸۴ | نظرات : ۷

        این روزهای آخر سال ونزدیک به عید صحنه هایی را در شهر و سرزمینم می بینم که اشک را مهمان چشمانم میکند وخنجر بغض را بر قلبم فرو میکند:
         
        انسانهای آبرومند و مقبولی که تا کمر در سطل های زباله خم شده اند تا لقمه نانی از جنس فقر بر سفره خانواده شان ببرند و رهگذرانی که سرد و سهمگین از کنارشان میگذرند ومن فقط بیصدا اشک میریزم ودر خودم ذوب میشوم.
         
        خانواده های آبرومندی که دست طلب و نیاز نه از جنس گدایی به سویمان دراز میکنند و ما بی اعتنا و تلخ از کنارشان میگذریم وحتی مسیرمان را از مسیرالتماسهایشان تغییر میدهیم که مبادا مجبور به کمکی هر چند ناچیز شویم.
         
        و بیشمارند این لحظه های بغض دلتنگی وحقیر و نابود شدن
         
        ومن خوب میدانم بدترین لحظه در زندگی انسان اینست که دست خواهش و التماس به سوی انسانهای دیگری از جنس خودت دراز کنی و وحشتناکتر این که آنها تو را نبینند وبی اعتنا وسرد تو را با هجوم تنهایی ها و رنج هایت رها کنند .
        خدایا! گریه هم نمی تواند بعضی دردها را تسکین دهد. اشک هم کم میاورد جلو بی تفاوتی و غرور ونخوت و خودخواهی نسل ما.
        کاش توانی داشتم که این تلخی ها را از ریشه برکنم و واژه زشت فقر را از واژه های زندگی  حذف کنم.
        بغضی سنگین گلویم را می فشارد وقتی میبینم هیچ کس برای این قلبهای جریحه دار و معصوم کاری نمیکند.
        وقتی فقر تا این حد تلخ وآزار دهنده است من در عدالت و مسلمانی شک میکنم.
        آیا براستی اینجا ایران است ومن وتو و ما مسلمانیم...
        من که شک دارم....این روزها به خیلی چیزها دارم شک میکنم....
        و ای وای ازموریانه ای ویرانگر به نام  شک ... و ای وای از شک...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۱۸۱ در تاریخ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ ۰۳:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ ۱۰:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ترویج درد معنی درمان نمیدهد
        یعنی دیگه هیچ کس نیست که کاری کنه!!!!!!!!
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمد نصرتی
        احمد نصرتی
        پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ ۱۲:۵۶
        ممنونم از دقت نظرتان خندانک خندانک
        رسالت شعر وهنر دیدن رنج ها و البته شادیهاست
        شاید درمان نباشد ولی تلنگر است به ما
        به مصداق شعر زیر :
        مرد را دردی اگر باشد خوش است
        درد بی دردی علاجش آتش است
        ارسال پاسخ
        پیمان اسماعیل وندی (کهخدا)
        يکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۷ ۱۵:۳۷
        درود بر شما شاعر گرامی خندانک خندانک
        احمد نصرتی
        احمد نصرتی
        يکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۷ ۲۱:۵۴
        سبز باشید
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مازیار ماز
        پنجشنبه ۱ فروردين ۱۳۹۸ ۱۰:۴۸
        درد، واژه ای ست که به هنگام ادا کردنش با تمام وجودم حسش میکنم. درد بدی ست با درد متولد شدن، با درد زندگی کردن و با درد مردن.
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2