نامه ای از اعتیاد
نامه ای از اعتیاد
فکر می کنم مرا به خاطر می آوری ، یا اینکه در گذشته مرا فراموش کرده ای.
من همانم که از خدا و نیروی برتری که تو اکنون به آن باور داری بیزارم.
من همان هستم که از جلسات و برنامه 12 قدمی كه تو دنبال مي كني نفرت دارم.
شماهایی که با من سر و کار دارید باید بدانید که من
شما را از لحاظ روانی، جسمانی و روحانی نابود می کنم
و در صورتی که خوش شانس باشید، به تدریج شما را خواهم کشت
اکنون مرا به خاطر بیاور
من بیماری اعتیاد هستم، حیله گر، مبهوت كننده و قدرتمند.
تا کنون بسیاری از شما را روانه گورستان کرده ام،
کار من عذاب دادن کسانی است که با من سر و کار دارند
عاشق آنم که تو را غافلگیر كرده و دوباره در دام بیندازم
عاشق آنم که وانمود کنم با تو دوست هستم و دوستت دارم
آیا این من نبودم که همیشه نشئه ات می کردم؟
آیا روزها و شب هایی که از تنهائی رنج می بردی من تنها غمخوار تو نبودم؟
آیا مواقعی که آرزوی مرگ داشتی و از درد و بیچارگی اشک می ریختی
و مرا صدا می زدی من همیشه در کنارت نبودم ؟
عاشق لحظه هائی هستم که تو از درد به خود می پیچی و احساس بدبختی می کنی
عاشق آن هستم که تو را با چشمان گریان ببینم و صدای ناله ات را بشنوم
و حتی از این بیشتر، عاشق آن هستم که چنان ناتوان و ضعيف شوی که
دیگر نه چیزی را احساس کنی و نه توان گریستن داشته باشی
زمانی که دیگر نتوانی هیچ چیزی را احساس کنی، شادی و موفقيت من کامل می شود
نهایت آرزوی من رنج و عذاب هرچه طولانی تر توست!
من همواره در کنار تو بودم
زمانی که همه چیز خوب بود، تو مرا به پیش خود می خواندی
و زمانی که می گفتی سزاوار این بلاها در زندگی نیستی، من تنهای کسی بودم که با تو موافق بودم،
باورت می کردم و تسلی ات می دادم
ما در کنار یکدیگر و در روزهایی که زندگی تو را به بدبختي و نابودی می کشاندیم روزهای خوبی داشتیم
بعضی ها مرا جدی نمی گیرند،
ولی من عاشق معتادانی هستم که مرا جدی نمی گیرند.
سکته قلبی، دیابت، سرطان ریه و سرطان کبد، باعث می شوند که آن ها مرا جدی بگیرند!
اگر چه من یک بیماری وحشتناك ، پلید ، نفرت انگیز و کثیف هستم اما هرگز
بدون دعوت به سراغت نمی آیم
بیا و به جای نیروی برتر، خانواده و دوستانت مرا انتخاب کن
اجازه نده چیزهائی مثل خدا، عشق و آرامش بین من و تو فاصله بیاندازند
من از همه کسانی که برنامه 12 قدم را کار می کنند نفرت دارم
از خدایشان، دعاهایشان و نیروی برترشان بیزارم
از همه دوستانی که به تو کمک می کنند و به تو عشق می ورزند متنفرم
چراکه همه این ها باعث می شوند تا قدرت من در درون تو ضعیف شود
این انجمن و برنامه ی تواجازه نمی دهند که من به تو نزدیک شوم و
نمی گذارند که من کارم را به خوبی انجام دهم
بنابر این، فعلاً باید با صبر و حوصله اینجا منتظر بمانم
تو مرا نخواهی دید اما من اینجا در کنار تو هستم
به امید روزی هستم که دوباره در چنگال من اسیرو گرفتار شوی
دفعه بعدی که یکدیگر را ملاقات کنیم، همه چیز بدتر از قبل خواهد بود و طوری رنج و عذاب خواهی کشید
که تا پیش از این، مانند آن را تجربه نکرده باشی
بدان که من تا ابد همواره منتظر بازگشت تو باقی خواهم ماند
دوستدار همیشگی تو، بیماری اعتیادت
باقر رمزی باصر
افتاده بپا خاسته
عالی بود برادربزرگوارم
دست مریزاد