يکشنبه ۲۷ آبان
مرگ بر گرد سفید
ارسال شده توسط باقر رمزی ( باصر ) در تاریخ : يکشنبه ۲ فروردين ۱۳۹۴ ۰۹:۳۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۶۸ | نظرات : ۱
|
|
دل نوشته ای از : فرهاد صالحی
خانه آتش گرفت و ویران شد. دیدم کامهای پدر را که بر لب گرد سفید بوسه می زد . با هر بوسه ی پدر، جزیی از خانه آتش می گرفت . کام اول را که پدر از گرد سفید برداشت کارش را در عوض بوسه داد. کام دوم را که از لبش گرفت قلب مادر را نشانه گرفت . کام سوم مشخص بود فرشها را برد و فروخت . کام چهارم را که زد، قلب ما را نشانه رفت . آه پدر چه ظالمی تو ، خانه را و مادر را از ما گرفتی نوبت چیست این بار؟ آه پدر چه می کنی با ما تقصیر تو است یا ما، که در دام تو افتادیم . آه پدر لعنت بر گرد سفید که سوزاند قلب و وجودت را . که سوزاند مادر را ، برادر را ، و خواهر را .
لعنت بر گرد سفید که سوزاند خانه را. لعنت بر گرد سفید که آتش زد جامعه را . آه خدایا می شود دید جامعه را بی گرد سفید . آه خدایا تا به کی درد برادر را باید دید . آه خدایا می شود دید نابودی اعتیاد را . آه خدایا درد بی درمان قرن ما را می شود درمان دید آه خدایا تا به کی دید رنگ زرد همکلاسی را . آه خدایا همکلاسی ما در تابستان از سرما می لرزد آه چرا؟ می شود دید باز او را . در کنار ما بدون گرد سفید و سیاه . آه خدایا غصه و درد دارم از اینها از پلیدی ها .
مرگ بر گرد سفید ، مرگ برسم سیاه ، مرگ بر اعتیاد ....
باقر رمزی باصر
افتاده بپا خاسته
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۵۲۴۵ در تاریخ يکشنبه ۲ فروردين ۱۳۹۴ ۰۹:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.