چهارشنبه ۲۸ آذر
تو دلخوشيه دنيا و اخرت باش!
ارسال شده توسط فرحناز راسخ در تاریخ : دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۲۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۶۵ | نظرات : ۲۴
|
|
خدايا من بدون دلخوشى ميميرم تو دلخوشيه دنيا و اخرتم باش
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید.
روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟
آهنگر، سر به زیر آورد و گفت: وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.
سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید.
اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود.
اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است
که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۴۷۲۵ در تاریخ دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.