سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شعر محلی/فروزان شهبازی
        ارسال شده توسط

        فروزان شهبازي

        در تاریخ : پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲ ۱۴:۵۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۷۴ | نظرات : ۵۵

         
        غزل لکی سراینده : فروزان شهبازی
        "نمزونی چه مه کیشم"
         
         
        ته پ مه رن شیویایه مردم تون خدا بونه دیارم
        حسرت دنیا مه کیشم گوش به نه ده نگ هاوارم
         
        شوولم کز کور و بی ده نگ چملم زویخه ماوارن
        کل دنیا   رمیایه  ئر سرم    بیه     لاوارم
         
        جم بیه زخم دروینم چوی لافاوه خم چه بوشم
        تل و توشی بردمه سی یسه مه هوشک داوارم
         
        خوش و ئاوال ئاساره گرّونه دلی مدومه
        نه مه که بی سرو سامون مدوما دوکت شاوارم
         
        نمزونی چه مه کیشم وختی دلداری دله مه م
        شه ل و شکت تک و تنیا کس نماوه پلامارم
         
        کل درل بسیایه رویم و کل هنالم بی مدایه
        بی تو زمگه چک و چولم نوینت کته آوارم
         
         
        برگردان فارسی :
         
        * بسیار آشفته و بی سامانم مردم شما رو بخدا بیایید و به من سر بزنید،دنیایی از حسرت را روی شانه هایم می کشم به صدای بلند فریادم گوش کنید.
         
        *شبهایم غم آلود و ساکت و بی سرو صدا و چشم هایم به جای اشک خون می بارند.،تمام دنیا روی سرم آوار شده و ریخته است ...
         
        *زخم های درونم انباشته شده اند و مثل سیلاب ویرانگری که کنترل نمی شود در حرکت است چه بگویم؟...این سیل غم تمام اسباب و اثاثیه و زندگی ام را با خود برده است برای همین است که من سیاهپوش و عزادارم .
         
        *خوش به حال ستاره که شب و روز در دلش آتش و نور برپاست نه من که بی سرو سامان هستم و شب و روزم شب است و سیاهی .
         
        * نمی دانی چه دردی می کشم وقتی دلم را دلداری می دهم اما خسته و کوفته و بی کس می مانم وکسی نیست دلداری ام بدهد.
         
        * تمام درها به رویم بسته است و  همه ی صداها و فریادهایم بی جواب مانده اند.
        تمام چادرهای عشایری یادت خالی از سکنه شده اند نبودنت باعث این همه درد کشیدن من شد.
         
         
         
        "پ.ن":
         
        خاک پای همه ی
        اهالی ناب شعر ناب
        به ویژه :
        استاد احمدی زاده گرانقدر
        دوستان کورد زبانم درسایت شعرناب
        رضا نظری
        حسین باران
        فرید عباسی
        طاها محبی
        و...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۹۲۳ در تاریخ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲ ۱۴:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2